کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هم زانو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
هم زانو
/hamzānu/
معنی
۱. کسی که در کنار دیگری و زانوبهزانوی او نشسته باشد: ◻︎ دشمنم را بد نمیخواهم که آن بدبخت را / این عقوبت بس که بیند دوست همزانوی دوست (سعدی۲: ۳۶۱).
۲. (اسم، صفت) همنشین.
۳. مجاور؛ همراه: ◻︎ دریغا روزگارِ خوش، که من در جنبِ میمونت / بُدَم با بخت همکاسه، بُدَم با کام همزانو (عراقی: ۱۰۶).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
هم زانو
لغتنامه دهخدا
هم زانو. [ هََ ] (ص مرکب ) دو کس که با هم زانوبه زانو نشینند. (آنندراج ). هم نشین : همزانوی شاه جهان نشسته در مجلس و در بارگاه و بر خوان . فرخی .همچو معشوقی که سالی با تو همزانو شودناز را وقت عتابی در میان پیدا کند. منوچهری .هرکه او پیش خردمندان به ز...
-
هم زانو
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص .) هم نشین .
-
هم زانو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] hamzānu ۱. کسی که در کنار دیگری و زانوبهزانوی او نشسته باشد: ◻︎ دشمنم را بد نمیخواهم که آن بدبخت را / این عقوبت بس که بیند دوست همزانوی دوست (سعدی۲: ۳۶۱).۲. (اسم، صفت) همنشین.۳. مجاور؛ همراه: ◻︎ دریغا روزگارِ خوش، که من در جنبِ...
-
واژههای مشابه
-
هُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
آنان - ایشان
-
هَمَّ
فرهنگ واژگان قرآن
همّت کرد - تصمیم گرفت - قصد کرد
-
هُمُ
فرهنگ واژگان قرآن
آنها (در اصل ميم آن ساکن بوده که در عباراتي نظير "فَهُمُ ﭐلْخَالِدُونَ "به دليل رسيدن دو ساکن به هم حرکت گرفته است)
-
هُمّ
لهجه و گویش تهرانی
صدای جانوران،غرّش
-
MCC
همهم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← همتافت همرَفتی میانمقیاس
-
homotopy equivalence
همارزی همجایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] فرمولدار
-
isodynamic
خط همدینامیک، همدینامیک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] ← خط همشدت
-
پشت هم ،پشت سر هم
لهجه و گویش تهرانی
پیاپی
-
homophony 1
همآوایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] روابط میان واژههایی که از نظر آوایی یکساناند، ولی معنی و گاه نوشتار متفاوت دارند
-
co-location
همآورش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] راهبردی برای بهبود روابط کاری و افزایش بهرهوری و ارتباطات ازطریق کنار هم قرار دادن گروه پروژه در یک مکان کاری
-
isoneph
هماَبرناکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] در نقشههای همدیدی، خطی که از نقاط دارای اَبرناکی یکسان میگذرد