کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همپرداز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
هُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
آنان - ایشان
-
هَمَّ
فرهنگ واژگان قرآن
همّت کرد - تصمیم گرفت - قصد کرد
-
هُمُ
فرهنگ واژگان قرآن
آنها (در اصل ميم آن ساکن بوده که در عباراتي نظير "فَهُمُ ﭐلْخَالِدُونَ "به دليل رسيدن دو ساکن به هم حرکت گرفته است)
-
هم
دیکشنری فارسی به عربی
ايضا , علي نفس النمط , کلا
-
هُمّ
لهجه و گویش تهرانی
صدای جانوران،غرّش
-
MCC
همهم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← همتافت همرَفتی میانمقیاس
-
عشق پرداز
لغتنامه دهخدا
عشق پرداز. [ ع ِ پ َ ] (نف مرکب ) عاشق پیشه . عشق باره : خوشا تغافل رسوای عشق پردازان برای دیدن پنهان بهانه میخواهند.ظهوری (از آنندراج ).
-
عشوه پرداز
لغتنامه دهخدا
عشوه پرداز. [ ع ِش ْ وَ / وِ پ َ ] (نف مرکب ) عشوه پردازنده . دارای ناز و کرشمه . (ناظم الاطباء). آنکه ناز و کرشمه کند. دارای ناز و غمزه . (فرهنگ فارسی معین ).
-
گریه پرداز
لغتنامه دهخدا
گریه پرداز. [ گ ِرْ ی َ / ی ِ پ َ ] (نف مرکب ) مبکی و گریه آور. (ناظم الاطباء). || گریه کننده . گریان : بران گریه پرداز رشک است رشک که اشک رخش پاک گردد به اشک .ظهوری (از آنندراج ).
-
گنج پرداز
لغتنامه دهخدا
گنج پرداز. [ گ َ پ َ ] (نف مرکب ) که گنج را پردازد. بخشنده ٔ گنج : چون به قصر خورنق آمد بازگنج پرداز شد به نوش و به ناز. نظامی (هفت پیکرص 76).به گنجینه سپارم گنج را بازبدین شکرانه گردم گنج پرداز.نظامی (خسرو و شیرین ص 76).
-
کیسه پرداز
لغتنامه دهخدا
کیسه پرداز. [ س َ / س ِ پ َ ] (نف مرکب ) کیسه پردازنده . تهی کننده ٔ کیسه : کیسه پرداز بحر و کان کف توست که بر او خرج جاودان دارند. انوری .به دستان دوستان را کیسه پردازبه زخمه زخم دلها را شفاساز. نظامی .ندارد دخل و خرجش کیسه پردازسوادش نیم کار ملک اب...
-
کرشمه پرداز
لغتنامه دهخدا
کرشمه پرداز. [ ک ِ رِ م َ / م ِ پ َ ] (نف مرکب ) کرشمه پردازنده . کرشمه باز. (فرهنگ فارسی معین ). کرشمه و ناز به کار برنده : دو چشم مست بتان تاکرشمه پرداز است مدار اهل محبت به دیده ٔ باز است . علی خراسانی (از آنندراج ).رجوع به کرشمه باز شود.
-
chorus 2
گروهپرداز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] نوعی واحد پردازش نشانک/ سیگنال در موسیقی الکترونیکی که تکخوانی یا تکنوازی را به همخوانی یا گروهنوازی تبدیل میکند
-
text processor
متنپرداز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] نرمافزار مخصوص پردازش متون
-
theoretician, théoricien (fr.)
نظریهپرداز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] کسی که دربارۀ مسائل اجتماعی یا سیاسی یا علمی نظریههای جدید ارائه دهد