کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همساخت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
constructability, buildability
ساختپذیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] دارا بودن توانایی بهرهگیری بهینه از دانش و تجربه در برنامهریزی و طراحی و تدارکات برای ساخت آسان و درنتیجه دستیابی به همۀ اهداف پروژه
-
grammatical structure
ساخت دستوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] توالی قاعدهمند واحدهای دستوری
-
phrase structure
ساخت گروهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ساختار درونی و سلسلهمراتبی گروههای نحوی
-
derived structure
ساخت مشتق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ساخت حاصل از به کار بستن قواعد دستور زبان
-
semantic structure
ساخت معنایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] توالی قاعدهمند واحدهای معنایی
-
syntactic structure
ساخت نحوی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] توالی قاعدهمند واحدهای نحوی
-
phonological structure
ساخت واجی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] توالی قاعدهمند واحدهای واجی
-
زمینساخت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ← علم زمینساخت
-
good manufacturing practice, GMP, good manufacturing practice principles
بهینساخت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم داروی، علوم و فنّاوری غذا] دستورالعملهای ناظر بر ساخت دارو و مواد غذایی در شرایط بهینه
-
sequence1
خطساخت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] نسخۀ ضبطشده از دادههای میدی یا دادههای صوتی که میتوان آن را پخش کرد و ازطریق آن سختافزار یا نرمافزار میدی پردازندهها و سینتیسایزرها (synthesizers) و نمونهپردازها را واپایش کرد
-
ساخت آماج
لغتنامه دهخدا
ساخت آماج . (اِ مرکب ) گاوآهن . جفت . سپار. مجموع آهن جفت . فَدان . فَدّان . (منتهی الارب ).
-
خوش ساخت
لغتنامه دهخدا
خوش ساخت .[ خوَش ْ / خُش ْ ] (ص مرکب ) آنچه ساختمان خوب دارد. آنچه با ساختمان نیکو است . چیزی که ساختمانش محکم و زیباست . || خوش ترکیب . خوش هیئت . خوش ریخت .
-
ساخت کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) sāxtkāri ساختهوپرداخته کردن؛ عمل ساختن و آماده کردن چیزی.
-
آشفته ساخت
دیکشنری فارسی به عربی
أجَّجَ
-
خشمگین ساخت
دیکشنری فارسی به عربی
أجَّجَ