کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همجنسگرایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جنس
دیکشنری عربی به فارسی
جنس , تذکير و تانيث , قسم , نوع , مسابقه , گردش , دور , دوران , مسير , دويدن , مسابقه دادن , بسرعت رفتن , نژاد , نسل , تبار , طايفه , قوم , طبقه , جنس (مذکر يا مونث) , تذکير وتانيث , احساسات جنسي , روابط جنسي , جنسي , سکس , سکسي کردن , جنسيت , تمايلا...
-
جنس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] jens ۱. [جمع: اجناس] کالا؛ متاع.۲. ماهیت یا کیفیت بنیادی.۳. گروهی با ویژگیهای مشترک.۴. (زیستشناسی) از واحدهای ردهبندی جانوران و گیاهان، شامل چند گونه و بخشی از یک تیره.۵. [جمع: اجناس] (منطق) هر کلیای که شامل انواع متعدد باشد، مثل جنس...
-
جنس
دیکشنری فارسی به عربی
تابع , جنس , جيل , سلعة , صنف , قوة الشخصية , مادة , نوع
-
گرایی
لغتنامه دهخدا
گرایی . [ گ َ / گ ِ ] (حامص ) عمل گراییدن . این کلمه تنها به کار نمی رود بلکه به صورت ترکیب های ذیل آید:- دست گرایی ؛ : هرکه فضل و قوت خویش بر ضعیفان بپسندد و بدان مغرور گردد و خواهد که دیگران را اگرچه از وی قوی تر باشند دست گرایی کند، هرآینه قوت او...
-
gay
مرد همجنسگرا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مطالعات زنان] مردی که مردان دیگر را بهعنوان شریک عاطفی و جنسی خود برمیگزیند
-
homophile
همجنسکام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] فرد دچار همجنسکامی
-
homophilia
همجنسکامی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] گرایش به همجنس یا ترجیح همجنس بهعنوان موضوع رابطه و فعالیت جنسی
-
homosexual
همجنسگرا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مطالعات زنان] کسی که ازنظر جنسی به جنس موافق گرایش دارد
-
homophobia
همجنسگراهراسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مطالعات زنان] ترس از وجود تمایل به همجنس در خود یا دیگران
-
same-sex burial
تدفین همجنس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] نوعی تدفین دوتایی یا تدفین همجوار که در آن اجساد جنسیت یکسان دارند
-
lesbian
زن همجنسگرا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مطالعات زنان] زنی که زنان دیگر را بهعنوان شریک عاطفی و جنسی خود برمیگزیند
-
هم جنس باز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فارسی. عربی. فارسی] hamjensbāz شخص علاقهمند به برقراری رابطۀ جنسی با همجنس خود.
-
هم جنس کردن
دیکشنری فارسی به عربی
استوعب
-
Ekman convergence
همگرایی اِکمن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی] منطقۀ همگرایی آب گرم سطحی که در نتیجۀ انتقال اِکمن ایجاد میشود
-
almost uniform convergence
همگرایی تقریباًیکنواخت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] فرمولدار