کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همبالین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بالین پرستنده
لغتنامه دهخدا
بالین پرستنده . [ پ َ رَ ت َ دَ / دِ ] (نف مرکب ) خدمتکار. (آنندراج ). بالین پرست . (فرهنگ نظام ) : چو بالین پرستنده شد نرم گوی ازو بیشتر مهربانی مجوی . نظامی .و رجوع به بالین پرست شود.
-
بالین گه
لغتنامه دهخدا
بالین گه . [ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) بالینگاه آنجا که بالین نهند. || بستر. || خوابگاه . و رجوع به بالینگاه شود : هیون رونده ز ره ماند بازبه بالینگه آمد سرم را به ناز. نظامی .یکی بالینگهش رفتی یکی جای یکی دامنش بوسیدی یکی پای . نظامی .به بالینگه خسته آمد ...
-
بالین باغا
لهجه و گویش تهرانی
باغهای بالا
-
هم
واژگان مترادف و متضاد
۱. آهنگ، قصد، مقصود، منظور ۲. اندوه، دلمشغولی، غم
-
هم
واژگان مترادف و متضاد
بازهم، باز، حتی، نیز، همچنین
-
هم
لغتنامه دهخدا
هم . [ هََ ] (حرف ربط، ق ) به معنی نیز که به عربی ایضاً گویند. (برهان ). لفظ فارسی است مرادف نیز. صاحب بهار عجم نوشته که فرق در لفظ «نیز» و لفظ «هم » این است که آوردن لفظ «هم » بر معطوف و معطوف علیه هر دو صحیح باشد، چنانکه گویند: هم نماز کردم و هم رو...
-
هم
لغتنامه دهخدا
هم . [ هََ م م ] (ع اِ) اندوه .ج ، هموم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). یکی از اعراض شش گانه ٔ نفسانیه . (یادداشت مؤلف ) : برداشته خزینه و انباشته به زرصندوقهای پیل ، و نه در دل هم و نه غم . فرخی .زآرزوها که داشت خاقانی هیچ همّی به جز وصال تو نی...
-
هم
لغتنامه دهخدا
هم . [ هَِ م م ] (ع ص ) پیر فانی . ج ، اهمام . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || نازک و نحیف ، و در این معنی مشتق از «همته النار» است ، یعنی آتش ذوبش کرد. || قدح هم ؛ قدح شکسته . (از اقرب الموارد).
-
هم
فرهنگ فارسی معین
(هَ مّ) [ ع . ] (اِ.) 1 - اندوه ، حزن . ج . هموم . 2 - قصد، اراده . 3 - آن چه بدان قصد کنند. ؛~ و غم فرق بین هم و غم اصلاً در آن است که هم اندوه آینده است و غم اندوه گذشته و موجود.
-
هم
فرهنگ فارسی معین
(هَ) [ په . ] 1 - (ق .) نیز، همچنین . 2 - (پش .) در ترکیبات پیشوند اشتراک است : هم اتاق ، همراه ، همدل .
-
هم
دیکشنری عربی به فارسی
در کشيدن نفس , استنشاق کردن , الهام بخشيدن , دميدن در , القاء کردن
-
هم
فرهنگ فارسی عمید
(ضمیر) [پهلوی: ham] ham ۱. یکدیگر.۲. (پیشوند) همکاری؛ مشارکت (در ترکیب با کلمۀ دیگر): همسایه، همنشین، همخواب، همکار، همراه، همدست، هماورد، همدم، همزاد، همسر، همگروه، همنفس، همسفر، همدرس، همعنان، همصورت، همسیرت.۳. (قید) هردو؛ همه: هم این، هم آن...
-
هم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: همّ، جمع: هُمُوم] ham[m] ۱. قصد؛ اراده.۲. [قدیمی] حزن؛ اندوه.
-
هُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
آنان - ایشان
-
هَمَّ
فرهنگ واژگان قرآن
همّت کرد - تصمیم گرفت - قصد کرد