کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همایستا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
isostatic
همایستا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک] ویژگی شرایط توازن تقریبی میان بخشهای مختلف پوستۀ زمین
-
واژههای مشابه
-
ایستا
واژگان مترادف و متضاد
بیحرکت، راکد، ساکن، متوقف
-
ایستا
دیکشنری فارسی به عربی
ثابت
-
ایستا
واژهنامه آزاد
ساکِن.
-
static holdup
ماندگی ایستا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی شیمی] مقدار مایعی که پس از تخلیۀ دستگاه باقی میماند
-
static map
نقشۀ ایستا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] نقشهای که اطلاعات مربوط به یک زمان مشخص را ارائه میدهد
-
static balance
میزانی ایستا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] وضعیتی که در آن جِرم تایر یا چرخ حول محور چرخش تایر بهطور برابر توزیع شده باشد
-
freeze frame 2, fixed frame, stop frame
قاب ایستا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] نما یا تصویر ثابت و بیحرکت که با چاپ مکررِ قاب تصویری مشخص به دست میآید
-
static adversary
مهاجم ایستا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رمزشناسی] مهاجمی که در ابتدای اجرای قرارداد تصمیم بگیرد که به کدام طرف قرارداد حمله کند
-
static stability
پایداری ایستا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی، فیزیک] وضعیتی که در آن هواگرد، پس از اعمال نیروی خارجی به شرط ثابت ماندن رانش موتورها، تمایل به بازگشت به حالت توازن اولیه دارد متـ . پایداری طولی ایستا static longitudinal stability
-
هم
واژگان مترادف و متضاد
۱. آهنگ، قصد، مقصود، منظور ۲. اندوه، دلمشغولی، غم
-
هم
واژگان مترادف و متضاد
بازهم، باز، حتی، نیز، همچنین
-
هم
لغتنامه دهخدا
هم . [ هََ ] (حرف ربط، ق ) به معنی نیز که به عربی ایضاً گویند. (برهان ). لفظ فارسی است مرادف نیز. صاحب بهار عجم نوشته که فرق در لفظ «نیز» و لفظ «هم » این است که آوردن لفظ «هم » بر معطوف و معطوف علیه هر دو صحیح باشد، چنانکه گویند: هم نماز کردم و هم رو...
-
هم
لغتنامه دهخدا
هم . [ هََ م م ] (ع اِ) اندوه .ج ، هموم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). یکی از اعراض شش گانه ٔ نفسانیه . (یادداشت مؤلف ) : برداشته خزینه و انباشته به زرصندوقهای پیل ، و نه در دل هم و نه غم . فرخی .زآرزوها که داشت خاقانی هیچ همّی به جز وصال تو نی...