کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همیع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
همیع
لغتنامه دهخدا
همیع. [ هَِ م ْ ی َ ] (ع ص ) همیغ. رجوع به همیغ شود.
-
واژههای همآوا
-
حمیا
لغتنامه دهخدا
حمیا.[ ح ُ م َی ْ یا ] (ع اِ) شدت خشم و اول آن . || سختی از هرچیزی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).- حمیاالکأس ؛ سورت شراب و قوت وی و پیچیدن نشأه ٔآن در سر. (منتهی الارب ). تیزی شراب .|| اول جوانی و نشاط آن . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
مرگ
لغتنامه دهخدا
مرگ . [ م َ ] (اِ) اسم از مردن .مردن . (برهان ) (آنندراج ). باطل شدن قوت حیوانی و حرارت غریزی . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). فنای حیات و نیست شدن زندگانی و موت و وفات و اجل . (ناظم الاطباء). از گیتی رفتن . مقابل زندگی و محیا. درگذشت . فوت . کام . هوش . منی...