کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همیشک جوان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
همیشک جوان
/hamišakjavān/
معنی
= همیشهبهار
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
همیشک جوان
لغتنامه دهخدا
همیشک جوان . [ هََ ش َ ج َ ] (اِ مرکب ) درختی است که برگهایش همیشه سبز باشد و به تازی حی العالم خوانند و آن راهمیشه بهار نیز گویند. (انجمن آرا). و در دواها به کار برند. (آنندراج ). رجوع به همیشه بهار شود. || نام یک جزو از اجزای اکسیر هم هست . (برهان ...
-
همیشک جوان
فرهنگ فارسی معین
(ه شَ. جَ)(اِ.) نک همیشه بهار.
-
همیشک جوان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) (زیستشناسی) [قدیمی] hamišakjavān = همیشهبهار
-
جستوجو در متن
-
همیشه جوان
لغتنامه دهخدا
همیشه جوان . [ هََ ش َ / ش ِ ج َ ] (اِ مرکب ) ابرون . (مخزن الادویه ). رجوع به همیشک جوان شود.
-
میشا
فرهنگ نامها
(تلفظ: mišā) (درگیاهی) همیشه بهار ، همیشه جوان و همیشک جوان ، نوعی از ریاحین که همیشه سبز میباشد؛ در زبان عربی به آن ' حی العالم ' میگویند ؛ (در پهلوی) (= مشیه) آدمِ نخستین.
-
همیشه بهار
لغتنامه دهخدا
همیشه بهار. [ هََ ش َ / ش ِ ب َ] (اِ مرکب ) حی العالم . همیشک . همیشک جوان . (یادداشت مؤلف ). رجوع به این کلمات و نیز رجوع به همیشه جوان شود. || قسمی بابونه . (ناظم الاطباء). دارای گلهای زرد و نارنجی است که گلبرگ های متعدد دارد.
-
اذن القاضی
لغتنامه دهخدا
اذن القاضی . [ اُ ذُ نُل ْ ] (ع اِ مرکب ) اذن القسیس . و بعضی گفته اند که آن نوعی از همیشک جوان باشد. رجوع به آذان القاضی و آذان القسیس شود.
-
حی العالم
لغتنامه دهخدا
حی العالم . [ ح َی ْ یُل ْ ل َ ] (ع ، اِ مرکب ) نباتی است که همیشه سبز و خرم باشدو در فارسی همیشک جوان خوانند. (آنندراج ) (غیاث ).
-
میشا
لغتنامه دهخدا
میشا. (اِ) همیشه بهارکه به تازی حی العالم گویند. (ناظم الاطباء). نام گیاهی است که آن را به تازی حی العالم گویند. (فرهنگ جهانگیری ). نام گیاهی است که آن را حی العالم گویند و آن نوعی از ریاحین است و همیشه سبز می باشد. (برهان ) (آنندراج ). حی العالم . ه...
-
آبرون
لغتنامه دهخدا
آبرون . (اِ) نوعی از ریاحین که پیوسته سبز بود و برگ آن نیفتد و پای دیوارها و جاهای سایه دار روید و آن را به عربی حی العالم گویند و در طب بکار است و در آذربایجان بسیار باشد. (از برهان ). همیشه جوان . همیشک جوان . بیش بهار. میش بهار. میشا. اذن القاضی ....
-
ابزازالقطه
لغتنامه دهخدا
ابزازالقطه . [ اَ زُل ْ ق ِطْ طَ ] (ع اِ مرکب ) این کلمه را بغلط ابرازالقطه ضبط میکنند و لکلرک مترجم ابن بیطارگوید صحیح آن ابزازالقطّه است و ابزاز در زبان مردم تونس و قسطنطین به معنی پستان ها است (برای شباهت این گیاه بدان ) و تأیید می کند این ضبط را...