کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همیشهگرد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
گرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: krta] gard ۱. ذرات ریز خاک که به هوا برود؛ غبار.۲. خاک نرم که بر روی چیزی قرار گرفته باشد؛ غبار.۳. خاک.۴. [قدیمی] زمین.۵. [قدیمی، مجاز] قبر.۶. [قدیمی، مجاز] فایده.۷. [قدیمی، مجاز] رد؛ اثر.۸. [قدیمی، مجاز] غم.〈 گرد انگیختن: (مصدر م...
-
گرد
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ گردیدن) gard ۱. = گردیدن۲. گردنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): جهانگرد، بیابانگرد، دورهگرد، ولگرد.
-
گرد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: girt, g(i)rd] gerd ۱. هرچیزی که به شکل دایره یا گلوله باشد.۲. (اسم) دوروبر و اطراف چیزی.〈 گرد آمدن: (مصدر لازم) جمع شدن؛ فراهم آمدن.〈 گرد آوردن: (مصدر متعدی) جمع کردن؛ فراهم آوردن؛ انباشتن.〈 گرد آوریدن: (مصدر متعدی) [قد...
-
گرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [پهلوی: gurt] [قدیمی] gord دلیر؛ دلاور؛ پهلوان: ◻︎ دانی که چه گفت زال با رستم گُرد / دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد (سعدی: ۶۲).
-
گرد
فرهنگ فارسی معین
(گَ) 1 - (اِمص .) گردیدن ، گشتن ، گردش . 2 - (اِفا.) در ترکیب به معنی گردنده آید: ولگرد، دوره گرد. 3 - (اِ.) آسمان ، فلک ، گردون .
-
گرد
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ اوس . ] 1 - (اِ.) خاک . 2 - چیزی که به صورت آرد یا پودر درآمده باشد. 3 - از اشکال دارویی که در آن دارو به شکل پودر عرضه می شود. 4 - (عا.) مواد مخدر: هرویین . 5 - گور، قبر. 6 - بهره ، نصیب . 7 - اثر، نشانه .
-
گرد
فرهنگ فارسی معین
(گِ) (ص .) هر چیز مدور و دایره شکل .
-
گرد
فرهنگ فارسی معین
(گُ) [ په . ] (ص .) دلیر، پهلوان .
-
گرد
دیکشنری فارسی به عربی
بطل , طحين , مسحوق
-
گُرْدَ
لهجه و گویش گنابادی
gorda در گویش گنابادی یعنی کُلّیه (عضوی از بدن انسان یا حیوان)
-
گرد
واژهنامه آزاد
گُرد میله ای است گِرد که برای دار قالی استفاده می شود. این میله تقریبا در وسط چله قالی و گلیم و سایر بافتنی های داری قرار میگیرد و با پیچیدن نخ به دور آن و درگیر کردن با نخهای چله نخ زیر و رو را تایین می کنند. این میله در برخی کتابها و واژگان با نام ...
-
evergreen
همیشهسبز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی بخشی از گیاه که دوام آن دو فصل یا بیش از آن است
-
همیشه بور
لغتنامه دهخدا
همیشه بور. [ هََ ش َ / ش ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش خرم آباد شهرستان شهسوار. دارای 190 تن سکنه ، آب آن از رودخانه ٔ چشمه ٔ کیله ، محصول عمده اش برنج و مرکبات است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
همیشه بهار
لغتنامه دهخدا
همیشه بهار. [ هََ ش َ / ش ِ ب َ] (اِ مرکب ) حی العالم . همیشک . همیشک جوان . (یادداشت مؤلف ). رجوع به این کلمات و نیز رجوع به همیشه جوان شود. || قسمی بابونه . (ناظم الاطباء). دارای گلهای زرد و نارنجی است که گلبرگ های متعدد دارد.
-
همیشه جوان
لغتنامه دهخدا
همیشه جوان . [ هََ ش َ / ش ِ ج َ ] (اِ مرکب ) ابرون . (مخزن الادویه ). رجوع به همیشک جوان شود.