کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همگنسازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
homogenization
همگنسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، علوم و فنّاوری غذا] یکنواخت کردن بافت و ترکیبات مواد
-
واژههای مشابه
-
همگن
لغتنامه دهخدا
همگن . [ هََ گ ِ ] (ص مرکب ) همگین . انباز. شریک .(یادداشت مؤلف ). ج ، همگنان . رجوع به همگنان شود.
-
همگن
فرهنگ فارسی معین
(هَ گ ) [ په . ] (اِ.) 1 - همه . 2 - همتا، همانند. 3 - یکنواخت .
-
همگن
دیکشنری فارسی به عربی
نظير
-
homogeneous membrane
غشای همگن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی بسپار، مهندسی شیمی] غشایی با ساختار و ویژگیهای انتقالدهندگی یکسان در تمام ضخامت آن
-
homopause
همگنایست
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] تراز گذار از همگنسپهر به دگرگِنسپهر
-
homogenizer
همگنساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، علوم و فنّاوری غذا] دستگاهی برای یکنواخت کردن پراکندگی اجزای موجود در مواد
-
homosphere
همگنسپهر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] بخش پایینی در تقسیمبندی دولایهای جو که در آن ترکیبات جوّ عمدتاً همگناند
-
homogenized
همگنشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، علوم و فنّاوری غذا] ویژگی مادهای که بافت و ترکیبات آن یکنواخت شده باشد
-
homogenized milk
شیر همگن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] شیری که گویچههای چربی آن با همگنساز خرد شده باشد
-
straight ticket
رأی همگن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] رأی به همۀ نامزدهای فقط یک حزب در یک یا چند انتخابات همزمان
-
homogeneous freezing
انجماد همگن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] انجماد آب بدون هستۀ انجماد
-
سازی
لغتنامه دهخدا
سازی . (حامص ) جزو دوم کلمات ، مرکب از «ساز» (نعت فاعلی مرخم ) و «ی » (حاصل مصدر) است . این کلمه اکثر به اسم ذات پیوندد و حاصل مصدر سازد بمعنی سازندگی ، بناکردن یا بعمل آوردن و استحصال و درست کردن چیزی ، و عمل و حرفه و شغل سازنده ٔ آن ، چون گری و کار...
-
straight-ticket voting, straight-party voting
رأیدهی همگن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] رأی دادن به همه نامزدهای فقط یک حزب در یک یا چند انتخابات همزمان