کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همگانسالاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ارتش سالاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) (سیاسی) 'artešsālāri حکومتی که در آن نظامیان قدرت را در دست دارند؛ میلیتارسم.
-
stratocracy
ارتشسالاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] نظامی سیاسی که در آن نیروهای مسلح به مدت طولانی زمام حکومت را در دست دارند و این امر به یک سنت سیاسی تبدیل شده است
-
gynarchy, gynecocracy, gynocracy
زنسالاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مطالعات زنان] حکومتی که زنان آن را اداره میکنند
-
monocracy1
تکسالاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] نظامی سیاسی که در آن زمام حکومت در دست یک فرد قرار دارد
-
meritocracy
شایستهسالاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] نظامی که در آن انتصاب افراد براساس استعداد و قابلیت و توان آنها صورت میگیرد، نه براساس ثروت و روابط خویشاوندی و اجتماعی
-
avunculate, avunculism,avuncularism
داییسالاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] نقش و رابطۀ ویژۀ یک مرد با فرزندان خواهرش بهویژه با پسران او در برخی جوامع
-
bureaucracy
دیوانسالاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی، علوم سیاسی و روابط بینالملل] ادارۀ امور کشور ازطریق تشکیلات متمرکز و مرتبط، براساس نظام سلسلهمراتبی اداری
-
سپاه سالاری
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (حامص .) فرماندهی قشون .
-
زن سالاری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) نظام اجتماعی که در آن قدرت در دست زنان است .
-
ابراهیم سالاری
لغتنامه دهخدا
ابراهیم سالاری . [ اِ م ِ ] (اِخ )ابراهیم بن سالار مرزبان . از سلاطین آل مسافر به آذربایجان و اران و طارم . رجوع به ابراهیم بن مرزبان شود.
-
مردم سالاری
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمص .) نک دموکراسی .
-
دیوان سالاری
واژهنامه آزاد
بوروکراسی
-
electronic democracy, e-democracy
مردمسالاری الکترونیکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] استفاده از فنّاوریهای ارتباطات الکترونیکی، مانند اینترنت، برای پیشبرد فرایندهای مردمسالارانه در حکومتهای مردمسالار
-
mediocracy
کممایهسالاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] نظامی که در آن افراد و گروههایی که ازنظر فکری و فرهنگی در سطح متوسط یا پایینتر قرار دارند حکومت میکنند
-
pluto-democracy
زرـ مردمسالاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] نظام سیاسی بهظاهر مردمسالاری که در آن ثروتمندان حکومت میکنند