کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همچشمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
همچشمی
مترادف و متضاد
رقابت، مسابقه
دیکشنری
competition, competitiveness, rivalry
-
جستوجوی دقیق
-
همچشمی
واژگان مترادف و متضاد
رقابت، مسابقه
-
همچشمی
دیکشنری فارسی به عربی
تنافس
-
واژههای مشابه
-
گل همچشمی
لغتنامه دهخدا
گل همچشمی . [ گ ُ ل ِ هََ چ َ / چ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گل کشتی . (آنندراج ) (غیاث ). گل همکاری . گل جنگ . آن را گویند که پهلوانان ولایت به حریف خود گل می فرستند و این به منزله ٔ پیغام طلب جنگ و کشتی است . (آنندراج ).
-
همچشمی،چشم()
لهجه و گویش تهرانی
رقابت
-
واژههای همآوا
-
هم چشمی
لغتنامه دهخدا
هم چشمی . [ هََ چ َ / چ ِ ] (حامص مرکب ) رقابت و برابری نمودن . (یادداشت مؤلف ). چشم وهم چشمی نیز به معنی هم چشمی است .- هم چشمی کردن ؛ رقابت کردن . رجوع به هم چشم شود.
-
هم چشمی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] hamče(a)šmi ۱. رقابت کردن.۲. حسد ورزیدن.
-
جستوجو در متن
-
رقابت
واژگان مترادف و متضاد
۱. همچشمی ۲. همچشمی کردن، ۳. انتظار، توقع، چشمداشت
-
تمایز و تفاخر
فرهنگ گنجواژه
چشم همچشمی.
-
چارچار
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) برابری ، همچشمی .
-
تنافس
دیکشنری عربی به فارسی
رقابت , همچشمي , هم اوري
-
تنافس
واژگان مترادف و متضاد
۱. خودنمایی، تظاهر ۲. رقابت، همچشمی ۳. خودنمایی کردن ۴. رقابت کردن، همچشمی کردن
-
تنافس
فرهنگ فارسی معین
(تَ فُ) [ ع . ] (مص ل .) رغبت کردن در کاری از روی رقابت و همچشمی به منظور پیشی گرفتن .