کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همپا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
همپا
/hampā/
معنی
کسی که پابهپای دیگری راه برود؛ همراه.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. محاذی، موازی
۲. همدوش، همراه، همسفر، همگام
دیکشنری
companion
-
جستوجوی دقیق
-
escort 1
همپا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] یک یا چند نفر که شخصی را بهمنظور محافظت یا احترام همراهی میکنند متـ . همپایان
-
همپا
واژگان مترادف و متضاد
۱. محاذی، موازی ۲. همدوش، همراه، همسفر، همگام
-
همپا
لغتنامه دهخدا
همپا. [ هََ ] (اِخ ) دهی است از بخش ترک شهرستان میانه که 34 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
-
همپا
لغتنامه دهخدا
همپا. [ هََ ] (اِخ ) دهی است از بخش تکاب شهرستان مراغه که 879 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه ها و محصول عمده اش غله ، بادام ، حبوب و کرچک و کاردستی مردم گلیم بافی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
همپا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مجاز] hampā کسی که پابهپای دیگری راه برود؛ همراه.
-
واژههای مشابه
-
simultaneous computer 1
رایانۀ همپا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] رایانهای که برای پشتیبانی رایانهای دیگر به کار میرود و در صورت بروز خرابی در رایانۀ اصلی میتواند جانشین آن شود
-
واژههای همآوا
-
هم پا
لغتنامه دهخدا
هم پا. [ هََ ] (ص مرکب ) همراه . (غیاث ) : خروشان گاودم با او به یک جاچنان چون دو سراینده به هم پا. فخرالدین اسعد.وهم در سرعت گمان دارد که او هم پای اوست وهم همراهی ّ هم پا برنتابد بیش از این .خاقانی .
-
هم پا
فرهنگ فارسی معین
(هَ) (ص .) (عا.) همراه ، رفیق .
-
جستوجو در متن
-
همپایان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] ← همپا
-
محاذات
واژگان مترادف و متضاد
محاذی، مقابل، موازات، همپا
-
oversteer
بیشفرمانگیری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] وضعیتی که در آن تایرهای عقب، به جای حرکت همپا با تایرهای جلو، به سمت بیرون خم جاده حرکت میکنند
-
تکاب
لغتنامه دهخدا
تکاب . [ ت َ ] (اِخ ) یکی از بخشهای شهرستان مراغه است که در جنوب خاوری این شهرستان واقع است . کوهستانی و معتدل است و از دو دهستان بنام حومه ٔ تکاب و احمدآباد که شامل 78 آبادی بزرگ و کوچک است تشکیل یافته و جمع سکنه ٔ آن به اضافه سکنه ٔ قصبه ٔ تکاب در ...