کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
همون
لهجه و گویش بختیاری
hamun/hamuna همیان، انبان، کیسه چرمى تهیه شده از پوست گوسفند.
-
واژههای همآوا
-
حمون
لغتنامه دهخدا
حمون . [ ؟م ْ مو ] (اِخ ) (بمعنی چشمه های آب گرم ) مکانی است که در حدود بنی اشیر و در نزدیکی صیدون واقع میباشد . (یوشع 19 :28). و بگمان بعضی همان عین حامول میباشد که بمسافت 10 میل به جنوب صور واقع است . (قاموس کتاب مقدس ).
-
جستوجو در متن
-
coony
دیکشنری انگلیسی به فارسی
همون
-
تشع شعات
واژهنامه آزاد
تشعشع که همون نور افکندن . وجمع این کلمه نورهای زیاد افکندن
-
آفد
واژهنامه آزاد
ازنظرماآفد یعنی ضرر زننده،چیزی که آسیب میرسونه(مثلا ملخ ها ی نوع آفد هستند)که معنیش میشه همون
-
لامصب
واژهنامه آزاد
این واژه در واقع طی زمان تغییر کرده و اصلا خود کلمه ی لا مذهب است. درواقع لا مصب واژه ی لوطی گری همون واژه ی لامذهب می باشد.
-
دوزخ دره
واژهنامه آزاد
ابن کلمه و واژه که درنوشتن فارسی دوزخ دره می باشد. در نوشتن و تلفظ عامیانه و کردی آن دووزه غه ره می باشد. که در ظاهر ساکنین آن دوتا تعبیری برای آن دارند 1)این که چون دووزه غ به معنی جهنم ،و( ه ره) شاید همون( اره )یا در زبان کردی ایجا می باشد.پس به م...
-
همینطوری
واژهنامه آزاد
[قید] ۱.بی قصد و هدف یا تأمّل.دل بخواه:«این آهنگ/رشته/مؤسّسه رو همینطوری انتخاب کردم»«همینطوری انتخاب رشته کردم»«اومدم همینطوری حرف دلم رو بنویسم»«آدمهایی که در این فیلم دیدم واقعاً همینطوری حرف می زنند و همینطوری دعوا می کنند و همینطوری طمع می کنند ...
-
هفت کوه
لغتنامه دهخدا
هفت کوه . [ هََ ] (اِ مرکب ) محمد داراشکوه در مجمعالبحرین پس از ذکر هفت زمین که هندوان آنها را سپت دیپ نامند، آرد: «... و هفت کوه را که اهل هند آنها را سپت کلاچل گویند بر گرد هر زمینی کوهی را محیط میدانند، و نام کوهها این است : سمیرو، سموپت ، همکوت ،...
-
عقل
لغتنامه دهخدا
عقل . [ ع َ ] (ع اِ)خرد و دانش و دریافت یا دریافت صفات اشیاء از حسن وقبح و کمال و نقصان و خیر و شر، یا علم به مطلق امور به سبب قولی که ممیز قبیح از حسن است ، یا بسبب معانی و علوم مجتمعه در ذهن که بدان اغراض و مصالح انجام پذیر است ، یا به جهت هیئت نیک...