کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همه گیرشناسی دارویی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
همه جانبه
لغتنامه دهخدا
همه جانبه . [ هََ م َ / م ِ ن ِ ب َ / ب ِ ] (ص مرکب ) کاری که از همه طرف با آن روی موافق نشان داده شود. مورد اتفاق . دارای جنبه های گوناگون .
-
همه چان
لغتنامه دهخدا
همه چان . [ هَِ م ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش چهاردانگه ٔ شهرستان ساری . دارای 105 تن سکنه ، آب آن از چشمه و رودخانه ٔ نکا، محصول عمده اش غله ، برنج ، لبنیات ، عسل و ارزن و کار دستی زنان بافتن شال و کرباس است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
همه روزه
لغتنامه دهخدا
همه روزه . [ هََ م َ / م ِ زَ / زِ ] (ص نسبی )آنچه در همه ٔ روزها باشد یا انجام پذیرد و مکرر باشد. || (ق مرکب ) به تکرار. پیوسته . همیشه .
-
همه رهه
لغتنامه دهخدا
همه رهه . [ هََ م َ / م ِ رَ هََ / هَِ ] (ق مرکب ) یکسره . یکره . یکسر. (یادداشت مؤلف ) : حرکاتش همه رهه هنر است برم از جان من عزیزتر است .عنصری .
-
همه ساله
لغتنامه دهخدا
همه ساله . [ هََم َ / م ِ ل َ / ل ِ ] (ق مرکب ) همیشه و پیوسته . (آنندراج ). در تمام مدت سال . (یادداشت مؤلف ) : اندازد ابروانت همه ساله تیر غوش وآن گاه گویدم که خروشان مشو خموش . خسروی سرخسی .ز گیتی ستمکاره را دور دارز بیمش همه ساله رنجور دار. فردو...
-
همه سین
لغتنامه دهخدا
همه سین . [ هََ م َ ] (اِخ ) یا ترکمانده . دهی است از توابع شهرستان شمیرانات . در شش هزارگزی جنوب راه دماوند واقع، دارای 191 تن سکنه است . آب آن از چشمه سار و محصول عمده اش غله و صیفی است . ساکنان ترکمن هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
همه شان
لغتنامه دهخدا
همه شان . [ هََ م ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش گرمی شهرستان اردبیل . دارای 50 تن سکنه ، آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و حبوب است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
همه کاره
لغتنامه دهخدا
همه کاره . [ هََ م َ / م ِ رَ / رِ ] (ص مرکب ) آنکه از عهده ٔ هر کاری برآید یا همه ٔ کارها به دست او باشد. مقتدر. بانفوذ. || کسی که همه ٔ کارهای مربوط به دیگری را انجام دهد: فلان کس همه کاره ٔ وزیر است . (یادداشت مؤلف ).
-
همه کسی
لغتنامه دهخدا
همه کسی . [ هََ م ِ ک َ ] (اِخ ) دهی است از بخش رزن شهرستان همدان . دارای 294 تن سکنه ، آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و لبنیات وحبوب و صیفی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
همه کسی
لغتنامه دهخدا
همه کسی . [ هََ م ِ ک َ ] (اِخ ) دهی است از بخش سیمینه رود شهرستان همدان . دارای 1521 تن سکنه ، آب آن از چشمه و رودخانه ٔ محلی و چاه و محصول عمده اش غله ، حبوب ، لبنیات و انگور است . کار دستی مردم قالی بافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
همه کوشتی
لغتنامه دهخدا
همه کوشتی . [ هََ م ِ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه شاه آباد و مهران میان توراب و دره ٔبادام در هیجده هزارگزی شاه آباد. (یادداشت مؤلف ).
-
همه جانبه
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ بِ) [ فا - ع . ] (ص مر.) آن چه از هر جانب و هر طرف صورت گیرد.
-
همه کاره
فرهنگ فارسی معین
( ~. رِ) (ص مر.) 1 - کسی که همه کاری از دست او برآید. 2 - کسی که در هر کاری مداخله کند.
-
همه دان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] hamedān دانندۀ همه چیز؛ بسیارآگاه.
-
همه ساله
فرهنگ فارسی عمید
(قید) hamesāle هرساله؛ هرسال؛ درهرسال.