کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همنشینی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
همنشینی
/hamnešini/
معنی
۱. قرین بودن؛ همراه بودن.
۲. مصاحبت؛ همنشستی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
حشر، خلط، صحبت، مجالست، مصاحبت، معاشرت، همدمی
فعل
بن گذشته: همنشینی کرد
بن حال: همنشینی کن
دیکشنری
association, company, society
-
جستوجوی دقیق
-
همنشینی
واژگان مترادف و متضاد
حشر، خلط، صحبت، مجالست، مصاحبت، معاشرت، همدمی
-
همنشینی
لغتنامه دهخدا
همنشینی . [ هََ ن ِ ] (حامص مرکب ) هم نشینی . همنشین شدن . با کسی نشستن : پای درکش ز همنشینی شان دیده بردوز تا نبینی شان . سنائی .- همنشینی کردن ؛ با کسی همنشین و دوست شدن . مجالسه . (یادداشت مؤلف ).
-
همنشینی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) hamnešini ۱. قرین بودن؛ همراه بودن.۲. مصاحبت؛ همنشستی.
-
واژههای مشابه
-
دوستی و همنشینی
فرهنگ گنجواژه
همنشینی.
-
همنشینی و مجالست
فرهنگ گنجواژه
معاشرت.
-
جستوجو در متن
-
مجالست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مجالَسة] mojālesat ۱. همنشینی کردن؛ با کسی نشستن.۲. همنشینی.
-
دوستی و همصحبتی
فرهنگ گنجواژه
همنشینی.
-
مجالست و موانست
فرهنگ گنجواژه
همنشینی.
-
جلسه
واژهنامه آزاد
همنشینی
-
مجالست کردن
واژگان مترادف و متضاد
نشستوبرخاست کردن، همنشینی کردن، معاشرت کردن
-
مصاحبت داشتن
واژگان مترادف و متضاد
مصاحبت کردن، همنشینی کردن، همدم بودن، مراوده داشتن
-
نشستوبرخاست
واژگان مترادف و متضاد
مجالست، مراوده، مصاحبت، همنشینی
-
آشناوری
فرهنگ فارسی معین
( ~ . وَ)(ص مر.)کسی که همنشینی با او دلپذیر باشد.