کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همسانهسازی مکانمحور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
clonal
همسانهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] زادآوری غیرجنسی گروهی از افراد با ژننمود یکسان
-
cloning
همسانهسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] زادآوری غیرجنسی گروهی از افراد با ژننمود یکسان
-
subclone/ sub-clone
زیرهمسانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] قطعۀ کوچکی از دِنا که با استفاده از زیمایههای ویژهبُر از یک قطعۀ همسانهسازیشدۀ بزرگتر جدا میشود و خود در یک ناقل همسانهسازی میشود
-
cloned
همسانهسازیشده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] ویژگی آنچه تحت فرایند همسانهسازی قرار گرفته باشد متـ . همسانیده
-
virtual cloning
همسانهسازی مجازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] ← همسانهسازی درتراشه
-
positional cloning, map-based cloning, map-assisted cloning, MAC 2
همسانهسازی مکانمحور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] همسانهسازی یک ژن براساس موقعیت آن در ژنگان متـ . ژنشناسی معکوس reverse genetics
-
overlaps, overlapping clones
همسانههای همپوشان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] ← وَربستگان
-
subcloning/ sub-cloning, recloning
زیرهمسانهسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] روشی برای خرد کردن قطعات بزرگ دِنای همسانهسازیشده به قطعات کوچکتر از پنج کیلوباز
-
in silico cloning, cloning insilico
همسانهسازی درونتراشهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] تعیین و شناسایی توالی کامل یا قسمتی از ژن در رایانه براساس اطلاعات موجود در پایگاههای اطلاعاتی متـ . همسانهسازی مجازی virtual cloning
-
جستوجو در متن
-
displacement
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جابه جایی، تغییر مکان، جایگزینی، جانشین سازی، تفاوت مکان، جابجا شدگی
-
displacements
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جابجایی، تغییر مکان، جایگزینی، جانشین سازی، تفاوت مکان، جابجا شدگی
-
wing axis
محور بال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] مکان هندسی تمامی مراکز آئرودینامیکی مقاطع بال
-
relocations
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نقل مکان ها، جابجایی، جابجا سازی
-
محور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] mehvar ۱. راهی که دو مکان را به هم وصل کند؛ راه ارتباطی: محور تهران ـ قم.۲. [مجاز] چیزی که امور بر مبنای آن جریان یابد؛ اساس؛ مبنا.۳. میلهای به شکل استوانه که جسمی به دور آن میگردد.۴. (زمینشناسی) خطی فرضی که یک سر آن در قطب شمال و سر ...