کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همساز کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
همساز کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اسکن
-
واژههای مشابه
-
alternative tourism, appropriate tourism
گردشگری همساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] نوعی گردشگری که بر پرهیز از تأثیرات نامطلوب گردشگری و تقویت آثار مثبت فرهنگی و اجتماعی و محیطی تأکید دارد
-
accordant summits
چکادهای همساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] نوک تپهها یا قلههای کوهستان که در یک پهنه، در سطح فرضی همتراز یا اندکی شیبدار قرار داشته باشد
-
accordant fold
چین همساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] یکی از مجموعهچینهایی که سوگیری همسانی دارند
-
accordant drainage, concordant drainage
زهکش همساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] زهکشی که همجهت یا همخوان با ساختارهای زمینشناختی موجود شکل گرفته باشد
-
accordant junction, concordant junction
پیوستگاه همساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] محل به هم پیوستن دو رود یا دو دره که در محل اتصال، همسطح هستند
-
concordant bedding, parallel bedding
لایهبندی همساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ساختاری رسوبی که مشخصۀ آن وجود لایههای موازی است
-
جستوجو در متن
-
اسکن
دیکشنری عربی به فارسی
همساز , همساز کردن , جا دادن , منزل دادن , وفق دادن با , تطبيق نمودن , تصفيه کردن , اصلا ح کردن , اماده کردن(براي) , پول وام دادن(بکسي) , ساکن شدن(در) , مسکن گزيدن , سکني گرفتن در , بودباش گزيدن در , اباد کردن
-
accommodating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پذیرش، جا دادن، همساز کردن، وفق دادن با، منزل دادن، تطبیق نمودن، اصلاح کردن، اماده کردن برای، پول وام دادن
-
accommodates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جاذبه، جا دادن، همساز کردن، وفق دادن با، منزل دادن، تطبیق نمودن، اصلاح کردن، اماده کردن برای، پول وام دادن
-
accommodate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تطبیق، جا دادن، همساز کردن، وفق دادن با، منزل دادن، تطبیق نمودن، اصلاح کردن، اماده کردن برای، پول وام دادن
-
access bus
گذرگاه دسترسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] گذرگاهی با سرعت صد کیلوبیت بر ثانیه برای واپایی نمایشگرهای رایانههای شخصی و فراهم کردن امکان ارتباط دوسویه بین نمایشگرها و سامانههای همساز
-
سرودن
لغتنامه دهخدا
سرودن . [ س ُ دَ ] (مص ) از: سرو + دن (پسوند مصدری )، پهلوی «سروتن » (آواز خواندن )، اوستا ریشه ٔ «سراو» (شنیدن )، هندی باستان ریشه ٔ «چراو» . آواز خواندن . تغنی کردن . سراییدن . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). نغمه کردن . (آنندراج ). سراییدن . (غیا...