کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همساز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
همساز
/hamsāz/
معنی
همآهنگ؛ همدل؛ موافق.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
متفق، موافق، هماهنگ، همدل، همنوا
دیکشنری
accordant, according, compatible, concordant, concurrent, congruent, congruous, consistent, consonant, sympathetic, symphonic
-
جستوجوی دقیق
-
compatible
همساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] سامانهای که قابلیت همسازی دارد
-
همساز
واژگان مترادف و متضاد
متفق، موافق، هماهنگ، همدل، همنوا
-
همساز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت)[مجاز] hamsāz همآهنگ؛ همدل؛ موافق.
-
همساز
دیکشنری فارسی به عربی
اسکن , متوافق
-
واژههای مشابه
-
alternative tourism, appropriate tourism
گردشگری همساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] نوعی گردشگری که بر پرهیز از تأثیرات نامطلوب گردشگری و تقویت آثار مثبت فرهنگی و اجتماعی و محیطی تأکید دارد
-
accordant summits
چکادهای همساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] نوک تپهها یا قلههای کوهستان که در یک پهنه، در سطح فرضی همتراز یا اندکی شیبدار قرار داشته باشد
-
accordant fold
چین همساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] یکی از مجموعهچینهایی که سوگیری همسانی دارند
-
accordant drainage, concordant drainage
زهکش همساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] زهکشی که همجهت یا همخوان با ساختارهای زمینشناختی موجود شکل گرفته باشد
-
accordant junction, concordant junction
پیوستگاه همساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] محل به هم پیوستن دو رود یا دو دره که در محل اتصال، همسطح هستند
-
همساز کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اسکن
-
concordant bedding, parallel bedding
لایهبندی همساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ساختاری رسوبی که مشخصۀ آن وجود لایههای موازی است
-
واژههای همآوا
-
هم ساز
لغتنامه دهخدا
هم ساز. [ هََ ] (اِخ ) دهی است از بخش بالای شهرستان اردستان که 226 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و کاردستی مردم قالی بافی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
-
هم ساز
لغتنامه دهخدا
هم ساز. [ هََ ] (ص مرکب ) سازگار. موافق . (یادداشت مؤلف ).- همساز گشتن ؛ موافق و همراه شدن : خروشان از آن جایگه بازگشت تو گفتی که با باد همساز گشت . فردوسی . || همدم . مونس . قرین . (یادداشت مؤلف ) : سخن هیچ مسرای با رازدارکه او را بود نیز همساز و...