کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
همزی
/hamzi/
معنی
همشٲن؛ همرتبه؛ همقدر.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
symbiotic
-
جستوجوی دقیق
-
همزی
لغتنامه دهخدا
همزی . [ هََ ] (نف مرکب ) هم زی . دو تن که با هم زیست کنند. (یادداشت مؤلف ).
-
همزی
لغتنامه دهخدا
همزی . [ هََ م َ زا ] (ع ص ) ریح همزی ؛ باد سخت آواز. || قوس همزی ؛ کمان سخت دوراندازنده تیر را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
همزی
فرهنگ فارسی معین
(هَ) (ص .) هم شأن ، هم رتبه .
-
همزی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی] hamzi همشٲن؛ همرتبه؛ همقدر.
-
واژههای همآوا
-
هم زی
لهجه و گویش تهرانی
هم شان
-
جستوجو در متن
-
symbionts
دیکشنری انگلیسی به فارسی
symbionts، موجود زنده اجتمای یا همزی
-
symbiont
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سیمبیون، موجود زنده اجتمای یا همزی
-
هم زیست
لغتنامه دهخدا
هم زیست . [ هََ ] (ص مرکب ) همزی . دو تن که با هم زیست کنند. (یادداشت مؤلف ).