کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همزور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
همزور
/hamzur/
معنی
دو تن که به یک اندازه زور و قوه داشته باشند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
هماورد، همقوه
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
همزور
واژگان مترادف و متضاد
هماورد، همقوه
-
همزور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) hamzur دو تن که به یک اندازه زور و قوه داشته باشند.
-
واژههای همآوا
-
هم زور
لغتنامه دهخدا
هم زور. [ هََ ] (ص مرکب ) دو کس که در قوّت با هم برابر باشند. (آنندراج ) : نهادند پس گیو رابا گروی که هم زور بودند و پرخاشجوی . فردوسی .بدو گفت هم زور تو پیل نیست به مانند رای تو خود نیل نیست .فردوسی .
-
جستوجو در متن
-
هماورد
واژگان مترادف و متضاد
حریف، رقیب، معارض، هماور، همزور
-
هماور
واژگان مترادف و متضاد
۱. حریف، رقیب ۲. معارض، هماورد، همزور، همنبرد
-
عرار
لغتنامه دهخدا
عرار. [ ع َ ] (اِخ ) نام ماده گاوی است . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). و عرب در مثل گوید: بأت عرار بکحل ، دو حریف را گویند که هر دو همزور باشند و گویند: آن دو گاو چندان همزور بودند که یکدیگر را سُرو زدند تا هر دو بمردند. و این مثل را درباره ٔ دو حر...
-
هم میدان
لغتنامه دهخدا
هم میدان . [ هََ م َ / م ِ ] (ص مرکب ) هم نبرد یا همزور : دو هم میدان به هم بهتر گراینددو بلبل بر گلی خوشتر سرایند.نظامی .
-
گروی
لغتنامه دهخدا
گروی . [ گ ُ ] (اِخ ) نام یکی از خویشان افراسیاب است که در کشتن سیاوش مکرها کرد و حیله ها انگیخت و او را گروی زره نیز گویند. (برهان ) (آنندراج ). رجوع به فهرست ولف شود : نهادند پس گیو را با گروی که همزور بودند و پرخاشجوی . فردوسی .و رجوع به گروی زره ...
-
حریف
واژگان مترادف و متضاد
۱. دوست، رفیق، یار، همدم ۲. محبوب، معشوق ۳. همراه، هممجلس، هممحفل، همنشین، معاشر ۴. همپیشه، همکار ۵. مدعی، معارض، مخالف ۶. هماورد ۷. رقیب ۸. طرف مقابل، طرف مخالف ۹. همزور، همنبرد ۱۰. همشان، هممقام ۱۱. همپیاله، همپیک