کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همزبان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
همزبان
مترادف و متضاد
متفقالقول، ، همدم، همسخن، همکلام
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
همزبان
واژگان مترادف و متضاد
متفقالقول، ، همدم، همسخن، همکلام
-
واژههای مشابه
-
همدل و همزبان
فرهنگ گنجواژه
همراه.
-
واژههای همآوا
-
هم زبان
لغتنامه دهخدا
هم زبان . [ هََ زَ ] (ص مرکب ) دو کس که به یک زبان تکلم کنند. (آنندراج ) : جمله گشتستند بیزار و نفوراز صحبتم همزبان و همنشین و هم زمین و هم نسب . ناصرخسرو. || مونس . رفیق . ندیم . همدم : همزبان و محرم خود یافتندپیش او یک یک به جان بشتافتند. مولوی .ای...
-
هم زبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) hamzabān ۱. هریک از دو یا چند تن که به یک زبان و یک لغت صحبت کنند.۲. [مجاز] همدل.۳. [مجاز] همنشین.
-
جستوجو در متن
-
synusiast
دیکشنری انگلیسی به فارسی
همزبان
-
همدم و همراز
فرهنگ گنجواژه
همزبان.
-
متفق القول
فرهنگ واژههای سره
همزبان، یکزبان
-
همدرنگ
واژهنامه آزاد
همزبان-یار
-
کلیم
واژگان مترادف و متضاد
سخنگو، سخنور، همزبان، همسخن
-
متفقالکلمه
واژگان مترادف و متضاد
متفقالقول، همآواز، همزبان، همصدا
-
همکلام
واژگان مترادف و متضاد
همزبان، همسخن، همصحبت، همگفت
-
هم زبان
لغتنامه دهخدا
هم زبان . [ هََ زَ ] (ص مرکب ) دو کس که به یک زبان تکلم کنند. (آنندراج ) : جمله گشتستند بیزار و نفوراز صحبتم همزبان و همنشین و هم زمین و هم نسب . ناصرخسرو. || مونس . رفیق . ندیم . همدم : همزبان و محرم خود یافتندپیش او یک یک به جان بشتافتند. مولوی .ای...