کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همزاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
همزاد
/hamzād/
معنی
۱. [عامیانه] موجودی نامرئی مانند جن که همراه با کسی در هنگام تولد زاده میشود.
۲. همسن؛ همسال.
۳. (زیستشناسی، پزشکی) دو بچه که در یک آن متولد شده باشند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
تواءمان، همسال، همسن
دیکشنری
twin
-
جستوجوی دقیق
-
همزاد
واژگان مترادف و متضاد
تواءمان، همسال، همسن
-
همزاد
لغتنامه دهخدا
همزاد. [ هََ ] (ص مرکب ) رفیقی که در زاد و راحله شریک باشد. (از برهان ). گمان نمیرود که جزء دوم این ترکیب ، زاد (واژه ٔ عربی به معنی توشه ) باشد و مؤلف برهان با معنی دوم همزاد چنین تعبیری برای لفظ «زاد» کرده است .
-
همزاد
لغتنامه دهخدا
همزاد. [ هََ ] (ص مرکب ) هم سن . همسال . (برهان ) : که پیوند شاه است و همزاد اوی سواری است جنگاور و نامجوی . فردوسی .سه پیر بودند ندیمان وی و همزاد او. (تاریخ بیهقی ).مرا رامین نه خویش است و نه پیوندنه هم گوهر نه همزاد و نه فرزند. فخرالدین اسعد.همزاد...
-
همزاد
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص .) 1 - هم سن و سال . 2 - به باور عوام موجودی که هم زمان با به دنیا آمدن شخص ، در میان اجنه به دنیا می آید.
-
همزاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) hamzād ۱. [عامیانه] موجودی نامرئی مانند جن که همراه با کسی در هنگام تولد زاده میشود.۲. همسن؛ همسال.۳. (زیستشناسی، پزشکی) دو بچه که در یک آن متولد شده باشند.
-
همزاد
دیکشنری فارسی به عربی
توام , ثنائي , ضعف
-
واژههای مشابه
-
connate water
آب همزاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] آب بهدامافتاده در منافذ سنگ رسوبی در زمان نهشته شدن رسوب
-
sibling species, aphanic species, twin species, cryptic species
گونههای همزاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] دو یا چند گونۀ خویشاوند که ازلحاظ ریختشناسی غیرمتمایز و ازلحاظ تولید مثل مجزا هستند
-
جستوجو در متن
-
همسال
واژگان مترادف و متضاد
همزاد، همسن
-
همسن
واژگان مترادف و متضاد
همزاد، همسال
-
ترب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] terb همسال؛ همزاد.
-
توامان
واژگان مترادف و متضاد
باهم، جنابه، دوقلو، همزاد
-
توام
دیکشنری عربی به فارسی
دوقلو , توام , همزاد