کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همراهی کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
همراهی کردن
دیکشنری
accompany, attend, conduct, convoy, escort, see, walk
-
جستوجوی دقیق
-
همراهی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
رافق , مرافق
-
واژههای مشابه
-
همراهی کننده
دیکشنری فارسی به عربی
مصاحب
-
recitativo accompagnato (it.), recitativo stromentato (it.)
گفتاواز همراهیشونده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] گفتاوازی که با همراهی سازگان/ ارکستر اجرا میشود
-
ساز یا اواز همراهی کننده
دیکشنری فارسی به عربی
مکمل
-
همراهی کننده با اواز یا سازی چون پیانو
دیکشنری فارسی به عربی
مصاحب
-
جستوجو در متن
-
companioning
دیکشنری انگلیسی به فارسی
همراهی، معاشرت کردن، همراهی کردن
-
بدرقه کردن
واژگان مترادف و متضاد
همراهی کردن، مشایعت کردن ≠ استقبال کردن
-
مشایعت کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. همراهی کردن، بدرقه کردن ۲. تشییع کردن
-
ملازمت کردن
واژگان مترادف و متضاد
همراهی کردن، ملازمه کردن، دمخور بودن
-
مساعدت کردن
واژگان مترادف و متضاد
دستگیری کردن، کمک کردن، همراهی کردن، مدد کردن، معاضدت کردن، یاری کردن
-
companioned
دیکشنری انگلیسی به فارسی
همدم، معاشرت کردن، همراهی کردن
-
شیاع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] šiyā' ۱. مشایعت کردن؛ همراهی کردن.۲. پیروی کردن.
-
befriend
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوست شدن، دوستانه رفتار کردن، همراهی کردن با