کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همراهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
همراهی
/hamrāhi/
معنی
۱. همراه بودن با یکدیگر.
۲. همسفری.
۳. [مجاز] موافقت.
۴. [مجاز] اعانت؛ یاری.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
کمک، مساعدت، معاضدت، یاری
فعل
بن گذشته: همراهی کرد
بن حال: همراهی کن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
accompaniment
همراهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] موسیقیپردازی (music making) بهعنوان پسزمینه برای یک یا چند تکخوان یا تکنواز
-
همراهی
واژگان مترادف و متضاد
کمک، مساعدت، معاضدت، یاری
-
همراهی
لغتنامه دهخدا
همراهی . [ هََ] (حامص مرکب ) معیت . همراه بودن (شدن ) : هوایی بد است آنکه بر چشم زدبد آرد به همراهی چشم بد. نظامی .اگر شبدیز با ماه تمام است به همراهیش گلگون تیزگام است . نظامی .|| مساعدت . معاضدت و دستگیری ، به خصوص نسبت به کسی که فقیر باشد. || (اِ ...
-
همراهی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) hamrāhi ۱. همراه بودن با یکدیگر.۲. همسفری.۳. [مجاز] موافقت.۴. [مجاز] اعانت؛ یاری.
-
همراهی
دیکشنری فارسی به عربی
رفقة , مکمل , مودة
-
واژههای مشابه
-
همراهی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
رافق , مرافق
-
همراهی کننده
دیکشنری فارسی به عربی
مصاحب
-
recitativo accompagnato (it.), recitativo stromentato (it.)
گفتاواز همراهیشونده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] گفتاوازی که با همراهی سازگان/ ارکستر اجرا میشود
-
همراهی کردن با
دیکشنری فارسی به عربی
صادق
-
ساز یا اواز همراهی کننده
دیکشنری فارسی به عربی
مکمل
-
همراهی کردن(با)نگهبانی کردن(از)
دیکشنری فارسی به عربی
مرافق
-
همراهی کننده با اواز یا سازی چون پیانو
دیکشنری فارسی به عربی
مصاحب
-
جستوجو در متن
-
companioning
دیکشنری انگلیسی به فارسی
همراهی، معاشرت کردن، همراهی کردن