کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همدم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
همدم
/hamdam/
معنی
همنفس؛ همصحبت؛ مونس؛ همنشین.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
انیس، جلیس، دلارام، دمساز، رفیق، مالوف، مصاحب، مقترن، ملازم، مونس، ندیم، همزبان، همصحبت، همنشین، یار
دیکشنری
associate, alter ego, company, compeer, crony, intimate, helpmate, mate
-
جستوجوی دقیق
-
همدم
فرهنگ نامها
(تلفظ: hamdam) (به مجاز) همنشین ، مونس .
-
همدم
واژگان مترادف و متضاد
انیس، جلیس، دلارام، دمساز، رفیق، مالوف، مصاحب، مقترن، ملازم، مونس، ندیم، همزبان، همصحبت، همنشین، یار
-
همدم
لغتنامه دهخدا
همدم . [ هََ دَ ] (ص مرکب ) هم دم . هم نفس . ندیم . قرین . دوست . (یادداشت مؤلف ) : از دو همدم که در جهان یابم ناگزیر است و از جهان گذر است . خاقانی .جز ناله کسی همدم من نیست ز مردم جز سایه کسی همره من نیست ز اصحاب . خاقانی .در این دامگه ارچه همدم ن...
-
همدم
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ) (ص مر.) 1 - رفیق ، هم نفس . 2 - هم زبان ، هم سخن . 3 - هم پیاله . 4 - پیاله شراب .
-
همدم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مجاز] hamdam همنفس؛ همصحبت؛ مونس؛ همنشین.
-
همدم
دیکشنری فارسی به عربی
صاحب
-
واژههای مشابه
-
هَمدَم
لهجه و گویش تهرانی
همنشین،نام زنان
-
همدم سمنانی
لغتنامه دهخدا
همدم سمنانی . [ هََ دَ م ِ س ِ ] (اِخ ) محمدعلی ، فرزند محمدرضی منشی محمدولی میرزا، والی سمنان و خراسان بوده و صندوق دار و وقایعنگار دستگاه او شده است و اشعاری نیز از او نقل شده است . (از مجمعالفصحاء رضاقلیخان هدایت چ سنگی تهران ج 2 ص 571).
-
همدم شیرازی
لغتنامه دهخدا
همدم شیرازی . [ هََ دَ م ِ ] (اِخ ) نجفعلی ، برادر میرزا ابراهیم منظور و از نزدیکان حسینعلی میرزا، فرمانفرمای فارس بوده و شبها در بزمهای او قصه میخوانده است و غزلهایی نیز سروده . (از مجمعالفصحاء ج 2 ص 571).
-
همراه همدم
دیکشنری فارسی به عربی
مرافق
-
همدم شدن
دیکشنری فارسی به عربی
شريک
-
انیس و همدم
فرهنگ گنجواژه
دوست صمیمی.
-
ندیم و همدم
فرهنگ گنجواژه
دوست صمیمی.
-
همدل و همدم
فرهنگ گنجواژه
انیس.