کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همدل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
همدل
/hamdel/
معنی
دو تن که دارای یک رٲی و اندیشه باشند؛ متحد؛ متفق.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
متحد، موافق، همراءی، یکرنگ
دیکشنری
concordant, congenial, harmonic, empathetic, favorable, harmonious, like-minded, sympathetic, sympathetically
-
جستوجوی دقیق
-
همدل
واژگان مترادف و متضاد
متحد، موافق، همراءی، یکرنگ
-
همدل
فرهنگ فارسی معین
( ~. دِ) (ص مر.) 1 - دارای یک رأی و اندیشه . 2 - متفق ، متحد. 3 - دوست جانی و صمیمی .
-
همدل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] hamdel دو تن که دارای یک رٲی و اندیشه باشند؛ متحد؛ متفق.
-
واژههای مشابه
-
همدل و همدم
فرهنگ گنجواژه
انیس.
-
همدل و همزبان
فرهنگ گنجواژه
همراه.
-
واژههای همآوا
-
هم دل
لغتنامه دهخدا
هم دل . [ هََ دِ ] (ص مرکب ) همدل . رفیق و متفق الرأی و دوست جانی . (آنندراج ) : شاهی است مرا یارا با عدل عمرهمدل بندیش از او گر گوش داری و بصر داری . فرخی .در فکرت اعمال هنر هم دل اسراربر ساحَت میدان خرد هم تک اوهام . مسعودسعد. || هم جرأت . دارای ...
-
جستوجو در متن
-
bendell
دیکشنری انگلیسی به فارسی
همدل
-
رفیق
فرهنگ واژههای سره
دوست، همدل، همراه
-
همساز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت)[مجاز] hamsāz همآهنگ؛ همدل؛ موافق.
-
یک جهت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [مجاز] yekjahat همراه و همدل؛ دارای یک قصد و نیت.
-
همراءی
واژگان مترادف و متضاد
موافق، همداستان، همدل، همعقیده، همفکر
-
همساز
واژگان مترادف و متضاد
متفق، موافق، هماهنگ، همدل، همنوا