کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همت پرست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
همت پرست
لغتنامه دهخدا
همت پرست . [ هَِ م ْ م َ پ َ رَ ] (نف مرکب ) باهمت . بلندهمت : من غلام آن مس همت پرست که به غیر از کیمیا نارد شکست . مولوی .رجوع به همت شود.
-
واژههای مشابه
-
هَمَّتْ
فرهنگ واژگان قرآن
همّت کرد - تصمیم گرفت - قصد کرد
-
گردون همت
لغتنامه دهخدا
گردون همت . [ گ َ هَِ م ْ م َ ] (ص مرکب ) کنایه از بلندهمت است . (آنندراج ) : موج ممکن نیست بی دریا شود صورت پذیرهاله ٔ آغوش گردون همتان بی ماه نیست .صائب (از آنندراج ).
-
همتالله
فرهنگ نامها
(تلفظ: hemmatollāh) (عربی) اراده و خواست خدا .
-
نگون همت
لغتنامه دهخدا
نگون همت . [ ن ِ هَِ م ْ م َ ] (ص مرکب ) کنایه از دون همت . (آنندراج ) : نگون همتان را ز تو نور نیست .امیرخسرو (از آنندراج ).
-
سبک همت
لغتنامه دهخدا
سبک همت . [ س َ ب ُ هَِ م ْ م َ ] (ص مرکب ) کم همت . (آنندراج ). بی همت . (ناظم الاطباء) : دست تنها زین جهان برداشتن دون همتی است پشت پایی بر دو عالم زن سبک همت مباش . محسن تأثیر (از آنندراج ).|| بی هوا و هوش . (ناظم الاطباء).
-
عالی همت
لغتنامه دهخدا
عالی همت . [ هَِ م ْ م َ ] (ص مرکب ) آنکه همت عالی دارد. بلندهمت و شریف . بزرگوار. کریم و سخی . جوانمرد. (ناظم الاطباء) : گر از شمشیر برگردی نه عالی همتی سعدی تو کز نیشی بیازردی نخواهی انگبین رفتن . سعدی .
-
همت بستن
لغتنامه دهخدا
همت بستن . [ هَِ م ْ م َ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) ابراز بلندنظری : کف نیاز به حق برگشای و همت بندکه دست فتنه ببندد خدای کارگشای .سعدی .
-
همت خواستن
لغتنامه دهخدا
همت خواستن . [ هَِ م ْ م َ خوا / خا ت َ ] (مص مرکب ) یاری طلبیدن . دعای خیر و مدد و عطف توجه خواستن از مرشد و پیر برای کمال خود یا برای توفیق در کاری : به خدمت علما و صلحا و عبادقیام نماید و همت خواهد. (مجالس سعدی ). این بگفت و پدر را وداع کرد و همت ...
-
همت آباد
لغتنامه دهخدا
همت آباد. [ هَِ م ْ م َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان قهاب از بخش حومه ٔ شهرستان اصفهان که دارای 36 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
-
همت آباد
لغتنامه دهخدا
همت آباد. [ هَِ م ْ م َ ] (اِخ ) دهستانی است از بخش حومه ٔ شهرستان بروجرد که دارای هوای معتدل و شامل 26 آبادی است و روی هم 5300 تن سکنه دارد. آب آن از قنوات تأمین میشود و مهمترین قراء آن دو قریه ٔ جهان آباد و طبریجان است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ...
-
همت آباد
لغتنامه دهخدا
همت آباد. [ هَِ م ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از بخش اشکذر شهرستان یزد که 670 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و کاردستی زنان کرباس بافی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 10).
-
همت آباد
لغتنامه دهخدا
همت آباد. [ هَِ م ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از بخش جغتای شهرستان سبزوار که 446 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله ،پنبه و زیره است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
همت آباد
لغتنامه دهخدا
همت آباد. [ هَِ م ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از بخش جنت آباد شهرستان مشهد که 458 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول عمده اش غله و پنبه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).