کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
همتی
لغتنامه دهخدا
همتی . [ هَِ م ْ م َ ] (اِخ ) در دفترخانه ٔ یوسف خان افشار می بود و شعرش بد نیست . این ابیات از اوست :دلی ز کوی تو ناآشنا نمی آیدکه صد جهان ستمش در قفا نمی آید. #الفت میان این دل و غمهای عشق اوجایی رسیده است که من هیچکاره ام . #به آشنایی ِ بیگانه ای ...
-
همتی
لغتنامه دهخدا
همتی . [ هَِ م ْ م َ ] (ص نسبی ) منسوب به همت . رجوع به همت (ع اِمص ، اِ) شود.
-
واژههای مشابه
-
عالی همتی
لغتنامه دهخدا
عالی همتی .[ هَِ م م َ ] (حامص مرکب ) بلندهمتی . جوانمردی . سخاوت . (ناظم الاطباء). رجوع به عالی همت شود : ز عالی همتی گردن برافرازطناب هرزه از گردن بینداز.نظامی .
-
بی همتی
لغتنامه دهخدا
بی همتی . [ هَِ م ْ م َ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بی همت . عدم توکل و کوشش . کاهلی . || بی ثباتی . (ناظم الاطباء). || بی هوسی . || نامردی . || بی غیرتی . (ناظم الاطباء) : گفتم بی همتی باشد که طالب از اینجا به ترمذ رود. (انیس الطالبین ص 175).
-
بلند همتی
دیکشنری فارسی به عربی
طموح
-
جستوجو در متن
-
Hamito-Semitic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
همتی سامی، از نژاد حامی و سامی
-
طموح
دیکشنری عربی به فارسی
بلند همتي , جاه طلبي , ارزو , جاه طلب بودن
-
ambitions
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جاه طلبی ها، جاه طلبی، بلند همتی، ارزو، جاه طلب بودن
-
ambition
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هدف - آرزو، جاه طلبی، بلند همتی، ارزو، جاه طلب بودن
-
کرسنج
لغتنامه دهخدا
کرسنج . [ ک َ س َ ] (اِ) کم همتی باشد و آن ضعف نفس است از طلب مراتب عالیه . (برهان ) (ناظم الاطباء).
-
مروت
فرهنگ نامها
(تلفظ: morovvat) (عربی) جوانمردی ، مردانگی ؛ (در فقه) ملازمت عادات پسندیده و پرهیز از عادات مکروه و داشتن بزرگ منشی و بلند همتی .
-
طغومة
لغتنامه دهخدا
طغومة. [ طُ م َ ] (ع اِمص ) گولی . نادانی . طُغومیّة. || ناکسی . دون همتی . (منتهی الارب ). طغومیة.
-
طغومیة
لغتنامه دهخدا
طغومیة. [ طُ می ی َ ] (ع اِمص ) گولی . نادانی . || ناکسی . دون همتی . (منتهی الارب ). طُغومة.