کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همباز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
همباز
/hambāz/
معنی
۱. شریک؛ حریف.
۲. همتا.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
انباز، حصهدار، سهیم، شریک
دیکشنری
favorable, partner, party
-
جستوجوی دقیق
-
همباز
واژگان مترادف و متضاد
انباز، حصهدار، سهیم، شریک
-
همباز
لغتنامه دهخدا
همباز. [ هََ ] (ص مرکب ) هم باز. شریک . همتا. انباز. حریف .نظیر. مانند. همانند. (یادداشت مؤلف ) : خروشان از آن جایگه بازگشت تو گفتی که با باد همباز گشت . فردوسی .ز توران سزاوار و همباز تونیابم کسی نیز دمساز تو. فردوسی .چو کسری بیامد برِ تخت خویش گرا...
-
همباز
فرهنگ فارسی معین
(هَ) (ص .) شریک ، انباز.
-
همباز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [پهلوی: hambāy] ‹هنباز، انباز› [قدیمی] hambāz ۱. شریک؛ حریف.۲. همتا.
-
واژههای مشابه
-
همباز شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. شُ دَ) (مص ل .) شریک شدن .
-
جستوجو در متن
-
هنباز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] hambāz = همباز
-
سهیم شدن
واژهنامه آزاد
همباز شدن.
-
سهیم کردن
واژهنامه آزاد
همباز کردن.
-
همبازی
لغتنامه دهخدا
همبازی . [ هََ ] (حامص مرکب ) شریک بودن . همباز بودن . انبازی . شرکت . رجوع به همباز شود.
-
هنباز
لغتنامه دهخدا
هنباز. [ هَم ْ ] (ص ) انباز. شریک . || نظیر. (برهان ). رجوع به انباز و همباز شود.
-
شریک
واژگان مترادف و متضاد
۱. انباز، حصهدار، سهیم، شریکالمال، مشارک، همباز، همبخش ۲. همدست، همکار
-
انباغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹انباز› [قدیمی] 'ambāq ۱. همباز؛ شریک.۲. = هوو: ◻︎ زاین قبه که خواهران انباغی / هستند در او چهار همزانو (ناصرخسرو: ۱۶۳).
-
شریک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، جمع: شُرکاء] šarik انباز؛ مشارک؛ همباز؛ همدست؛ همکن؛ همبهره.〈 شریک جرم: (حقوق) کسی که مجرم را در ارتکاب جرم کمک و یاری کرده.