کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هماهنگ کننده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
تولید هماهنگ نوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک] ← تولید هماهنگ اپتیکی
-
coordinated signals
چراغهای هماهنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] چند چراغ راهنمایی که برای روانسازی عبور از تقاطعهای متوالی با یکدیگر هماهنگ شوند
-
coordinated universal time
ساعت هماهنگ جهانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] مقیاسی زمانی که اساس زمانسنجی رسمی است و بهوسیلۀ نشانکها/ سیگنالهای زمانیِ مخابرهشده مطابق با زمان گرینویچ سنجیده میشود
-
simple harmonic motion
حرکت هماهنگ ساده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، فیزیک] حرکتی دورهای و متقارن حول وضعیت تعادل که با تابعی سینوسی از زمان قابل نمایش است
-
هماهنگ كردن تلاشها
دیکشنری فارسی به عربی
استقطاب الجهود
-
co-ordinator surface search, CSS
هماهنگکنندۀ جستوجو و نجات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] شناوری، غیر از شناورهای نجات، که برای هماهنگی عملیات جستوجو و نجات در یک منطقۀ خاص انتخاب میشود
-
جستوجو در متن
-
coordinator
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هماهنگ کننده، تعدیل کننده، هم اهنگکننده
-
synchronizer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هماهنگ کننده، همزمانساز، همگام کننده، دستگاه همزمان کننده همگاهگر
-
coordinative
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هماهنگ کننده
-
coauthor
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هماهنگ کننده
-
synocreate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هماهنگ کننده
-
equiparant
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هماهنگ کننده
-
coemanate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هماهنگ کننده
-
coexclusive
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هماهنگ کننده
-
coauthored
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هماهنگ کننده