کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
همانا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
همانا
/hamānā/
معنی
۱. برای تٲکید بیان میشود.
۲. [قدیمی] پنداری؛ گویی؛ شاید.
۳. [قدیمی] بههیچوجه؛ اصلاً.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بدونشک، بیشک، ظاهراً، قطعاً
دیکشنری
evidently, surely
-
جستوجوی دقیق
-
همانا
واژگان مترادف و متضاد
بدونشک، بیشک، ظاهراً، قطعاً
-
همانا
لغتنامه دهخدا
همانا. [ هََ ] (ق ) مانا. گویا. پنداری . گمان بری . فرق مانا و همانا این است که «همانا» به تحقیق نزدیکتر است و بعضی گویند به معنی «ظاهراً» و «یقین » باشد و مانا به معنی پنداری و گمان بری . (از برهان ). مانا. گویی . گوییا. ظاهراً. علی الظاهر. (یادداشت...
-
همانا
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ق .) به طور یقین ، بی شک .
-
همانا
فرهنگ فارسی عمید
(قید) hamānā ۱. برای تٲکید بیان میشود.۲. [قدیمی] پنداری؛ گویی؛ شاید.۳. [قدیمی] بههیچوجه؛ اصلاً.
-
همانا
دیکشنری فارسی به عربی
بالتاکيد , في الحقيقة
-
واژههای مشابه
-
مردم همانا
لغتنامه دهخدا
مردم همانا. [ م َ دُ هََ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) شبه مردم . که به صورت چون مردم است : دگر دانی که نامردم نداند قیمت مردم مبر مر خویشتن را خیره زی مردم همانائی .ناصرخسرو.
-
جستوجو در متن
-
البته
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی: البتَة (= ال+ بتَّة)] 'albat[t]e بهطور قطع و یقین؛ همانا؛ هرآینه.
-
هماناک
لغتنامه دهخدا
هماناک . [ هََ ] (ق مرکب ) همانا گویی . همانا که ... : در کار تو شد سر سنائی زین نیست تو را خبر هماناک .سنائی .
-
ظاهرا
فرهنگ واژههای سره
آنسان که پیداست، چنین پیداست، همانا، گویا
-
دیس فس
لغتنامه دهخدا
دیس فس . [ ف َ ] (ق ) همانا. (یادداشت مؤلف ).
-
certainly
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قطعا، مطمئنا، یقینا، حتما، همانا، محققا
-
ظاهراً
واژگان مترادف و متضاد
انگار، برحسبظاهر، پنداری، گویا، گویی، گوییا، مانا، محتملاً، همانا ≠ باطناً
-
مگر
واژگان مترادف و متضاد
۱. بهجز، بهاستثنا، بهغیر، جز، غیر، فقط، الا ۲. شاید، فقط ۳. همانا ۴. از قضا