کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هل هله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
هل من مبارز
لغتنامه دهخدا
هل من مبارز. [ هََ م ِ م ُ رِ ] (ع جمله ٔ اسمیه ٔ استفهامی ) آیا هماوردی هست ؟ معمولاً این جمله را در مفاخره و خودنمایی در هر کار استعمال کنند : به میدان نشاط اندر خرامدنبشته بر قدح : هل من مبارز.بدایعی بلخی .
-
هل من مزید
لغتنامه دهخدا
هل من مزید. [ هََ م ِ م َ ] (ع جمله ٔ اسمیه ٔ استفهامی ) مقتبس از قرآن (30/50) است . صورت ترکیبی این جمله تأویل به مصدر میشود و به جای «بیشتر خواستن » و «افزون طلبیدن » به کار میرود : هزار شربت زهر ار ز دست او بخورم ز عشق نعره ٔ هل من مزید برخیزد. س...
-
پان هل نیسم
لغتنامه دهخدا
پان هل نیسم . [ هَِ ل ِ ] (فرانسوی ، اِ مرکب ) عقیده ٔ اتحاد ملل یونانی .
-
هل من مبارز
فرهنگ فارسی عمید
[عربی] (شبهجمله، اسم) [قدیمی] halmenmobārez آیا مبارزی هست؟ Δ هنگام خودستایی کردن و مبارز طلبیدن استعمال میشود.
-
هل من مزید
فرهنگ فارسی عمید
(شبهجمله، اسم) [عربی] [قدیمی] halmenmazid آیا هیچ زیادتی هست؟ Δ هنگام خواستن چیزی به مقدار بیشتر به کار میرفته.
-
هِل (و) گلاب
لهجه و گویش تهرانی
غذایی از شیر و برنج و زعفران و گلاب و هل و شکر مانند کته
-
هل و گلاب
لهجه و گویش تهرانی
نوعی ژله
-
هُلِ گُش کردن
لهجه و گویش بختیاری
hol-e goš kerdan هجوم آوردن، حمله دستهجمعى کردن.
-
هِل و گل
فرهنگ گنجواژه
1ـ نقش خاص 2ـ هدیه.
-
هِل و هیل
فرهنگ گنجواژه
چیزهای کم ارزش، هل و ادویه.
-
واژههای همآوا
-
هلهله
واژگان مترادف و متضاد
جنجال، سروصدا، هیاهو
-
هلهله
لغتنامه دهخدا
هلهله . [ هََ هََ / هَِ هَِ ل َ / ل ِ ] (اِ صوت ) سر و صدای حاکی از شادی و شعف . هورا. جوش و خروش : چون نماند اندر میان بس فاصله خاست از کشتی ّ دزدان هلهله .مولوی .
-
هلهله
فرهنگ فارسی معین
(هَ هَ لِ) [ ع . هلهلة ] (اِ.) هیاهو و سر و صدا در جشن و شادمانی .
-
هلهله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت، اسم) halhale, helhele ۱. صداهای درهم و هیاهوی مردم در جشن و شادمانی.۲. [قدیمی] صدا را در گلو گرداندن.
-
حلحله
واژهنامه آزاد
جابه جا کردن حرکت دادن