کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هلیو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
هلیو
معنی
(هِ یا هَ) (اِ.) سبدی که از چوب و نی بافند و چیزها در آن کنند.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
هلیو
لغتنامه دهخدا
هلیو. [ هََ وْ ] (اِ) سبدی را گویند که از چوب و نی بافند و چیزها در آن کنند. (برهان ).
-
هلیو
فرهنگ فارسی معین
(هِ یا هَ) (اِ.) سبدی که از چوب و نی بافند و چیزها در آن کنند.
-
جستوجو در متن
-
helio
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هلیو
-
helioelectric
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هلیو الکتریک
-
heliophotography
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تصویربرداری هلیو
-
heliochromoscope
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هلیو کروموسکوپ
-
هیلو
لغتنامه دهخدا
هیلو. [ هََ / هَِ ] (اِ) هلیو. گردکان بازی .
-
هلیون
لغتنامه دهخدا
هلیون . [ هََ ] (اِ) مارچوبه . (یادداشت مؤلف ). گیاهی است که آن را مارچوبه و مارگیا خوانند. برگ آن مانند برگ رازیانه باشد. طبیخ آن را به خورد سگ دهند سگ را بکشد. در غیاث و صراح «هلیو» (به کسر اول ) نوشته . (برهان ). نام رومی مارچوبه است . دانه ای دا...