کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هلهله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
هلهله
/halhale, helhele/
معنی
۱. صداهای درهم و هیاهوی مردم در جشن و شادمانی.
۲. [قدیمی] صدا را در گلو گرداندن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
جنجال، سروصدا، هیاهو
فعل
بن گذشته: هلهله کرد
بن حال: هلهله کن
دیکشنری
acclamation, cheer, glee
-
جستوجوی دقیق
-
هلهله
واژگان مترادف و متضاد
جنجال، سروصدا، هیاهو
-
هلهله
لغتنامه دهخدا
هلهله . [ هََ هََ / هَِ هَِ ل َ / ل ِ ] (اِ صوت ) سر و صدای حاکی از شادی و شعف . هورا. جوش و خروش : چون نماند اندر میان بس فاصله خاست از کشتی ّ دزدان هلهله .مولوی .
-
هلهله
فرهنگ فارسی معین
(هَ هَ لِ) [ ع . هلهلة ] (اِ.) هیاهو و سر و صدا در جشن و شادمانی .
-
هلهله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت، اسم) halhale, helhele ۱. صداهای درهم و هیاهوی مردم در جشن و شادمانی.۲. [قدیمی] صدا را در گلو گرداندن.
-
هلهله
دیکشنری فارسی به عربی
ابتهاج , صرخة
-
واژههای مشابه
-
هلهلة
لغتنامه دهخدا
هلهلة. [ هََ هََ ل َ ] (ع مص ) تنک بافتن جامه را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || نزدیک شدن . (منتهی الارب ). || برگردانیدن آواز را در گلو. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || چشم داشتن . || درنگی نمودن . || بیختن آرد را به پرویزن . || به لفظ «...
-
هلهله کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تصفيق , هتاف
-
هلهله کشیدن
دیکشنری فارسی به عربی
صياحُ ابتهاجٍ (تهليلٍ)
-
شادمان هلهله کننده
دیکشنری فارسی به عربی
مبتهج
-
شور و هلهله
فرهنگ گنجواژه
غوغا.
-
رقص و هلهله
فرهنگ گنجواژه
شادی.
-
هلهله یا فریاد کردن کف زدن
دیکشنری فارسی به عربی
ترحيب
-
واژههای همآوا
-
هل هله
واژهنامه آزاد
فریاد از سر شوق ـ هیاهو - جنجال با فریاد