کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هلاهین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
هلاهین
/halāhin/
معنی
هان؛ آگاه باش. Δ برای آگاهاندن و تنبیه به کار میرود: ◻︎ رفتند بهجمله یارکانت / بپسیج تو راه را هلاهین (ناصرخسرو: ۵۰).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
هلاهین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت، شبهجمله، مرکب از هلا و هین) [قدیمی] halāhin هان؛ آگاه باش. Δ برای آگاهاندن و تنبیه به کار میرود: ◻︎ رفتند بهجمله یارکانت / بپسیج تو راه را هلاهین (ناصرخسرو: ۵۰).
-
جستوجو در متن
-
پل
لغتنامه دهخدا
پل . [ پ ُ ] (اِ) طاقی باشد که بر رودخانه ٔ آب بندند و آن را به عربی قنطره خوانند. (برهان قاطع). طاقی که بر روی آب بندند.چیزی که روی رود برای عبور سازند. پول . مِعبَر. جِسْر. جَسْر. (منتهی الارب ). خَدَک . دَهلَة : و بر دجله پلی است از کشتیها کرده . ...
-
خر
لغتنامه دهخدا
خر. [ خ َ ] (اِ) حیوانی است که آنرا بعربی حمار اهلی گویند. اگر کسی را عقرب گزیده باشد، باید که به آواز بلند بگوش خر بگوید که مرا عقرب گزیده است و واژگونه بر او سوار شود تا درد زایل گردد و همان جای خر بدرد آید که عقرب آن کس را گزیده است و اگر پوست پیش...