کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هقب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هقب
لغتنامه دهخدا
هقب . [ هََ ] (ع اِمص ) فراخی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد)
-
هقب
لغتنامه دهخدا
هقب . [ هَِ ق َ ] (ع اِ صوت ) برای راندن اسب به خصوص . (از اقرب الموارد). کلمه ای که بدان اسب را زجر کنند. (منتهی الارب ).
-
هقب
لغتنامه دهخدا
هقب . [ هَِ ق َ ب ب ] (ع ص ) فراخ گلو. || سطبر دراز ازشترمرغ و جز آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
حقب
لغتنامه دهخدا
حقب . [ ح َ ] (ع اِ) پالان شتر. رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
حقب
لغتنامه دهخدا
حقب . [ ح َ ق َ ] (ع اِ) پالان اشتر. || تنگ شتر که متصل به تهیگاه وی باشد. (منتهی الارب ). تنگ که بر شتر بندند. نوار میان بند شتر. تنگ پالان شتر. رسن میان شتر.ج ، احقب . (مهذب الاسماء). || کمر زنان که بر میان بندند. حقاب ؛ چیزی است که زنان پیرایه را ...
-
حقب
لغتنامه دهخدا
حقب . [ ح ِ ] (ع مص ) حقب بعیر؛ دشوار شدن بول بر شتر از سختی رسن تنگ . بند شدن بول شتر ازافتادن حقب بر غلاف نره ٔ وی . || حقب مطر وغیره ؛ بند آمدن باران و جز آن . || حقب معدن ؛ نیافتن چیزی در کان پس از جستن . (منتهی الارب ).
-
حقب
لغتنامه دهخدا
حقب . [ ح ِ ق َ ] (ع اِ) ج ِ حِقبَه . (منتهی الارب ). رجوع به حقبه شود.
-
حقب
لغتنامه دهخدا
حقب . [ ح ُ / ح ُ ق ُ ] (ع اِ) هشتاد سال و زیادت از آن . (اقرب الموارد). مدت هشتاد سال یا بیش از آن . هشتاد سال . (مهذب الاسماء). || روزگار. (منتهی الارب ) (از دهار) (مهذب الاسماء). دهر. (از اقرب الموارد). روزگاردراز. زمان دراز. || سال . و گویند ساله...
-
حقب
لغتنامه دهخدا
حقب . [ ح ُ ق ُ ] (ع اِ) ج ِ حِقاب . (از منتهی الارب ). رجوع به حقاب شود.
-
جستوجو در متن
-
هقط
لغتنامه دهخدا
هقط. [ هَِ ق ِ] (ع اِ صوت ) کلمه ای است که بدان اسب را زجر کنند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به هقب شود.