کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هفت و چهار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
هفت و چهار
لغتنامه دهخدا
هفت و چهار. [ هََ ت ُ چ َ ] (اِ مرکب ) کنایه از هفت ستاره و چهارطبع. (از مؤید الفضلاء). کنایه از هفت سپهر و چهارعنصر. (انجمن آرا).
-
واژههای مشابه
-
هفت هفت
لغتنامه دهخدا
هفت هفت . [ هََ هََ / هَُ هَُ ] (اِ صوت ) صدای جرعه جرعه نوشیدن آب ، دم به دم نوشیدن . (یادداشت مؤلف ): ذلج ؛ هفت هفت نوشیدن آب را. (منتهی الارب ).
-
هفت در هفت
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ. هَ) (اِمر.) نک . هر هفت .
-
هفت در هفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] haftdarhaft = هرهفت
-
هفتتایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] ← گروه هفتتایی
-
septet 2
هفتسرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] قطعۀ موسیقی که برای هفت خواننده یا هفت نوازنده تصنیف شده باشد متـ . هفتنوازی
-
هفتنوازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] ← هفتسرایی
-
هفت جد
لغتنامه دهخدا
هفت جد. [ هََ ج َدد / ج َ ] (اِ مرکب ) اسلاف انسان تا هفت مرتبه . مقابل هفت پشت . رجوع به هفت پشت شود.
-
هفت درر
لغتنامه دهخدا
هفت درر. [ هََ دُ رَ ] (اِ مرکب ) رجوع به هفت دُر شود.
-
هفت سایره
لغتنامه دهخدا
هفت سایره . [ هََ ی ِ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) هفت سیاره . سیارات سبع : گفتم ز هفت دایره این هفت هشت میل گفتا ز هفت سایره این هفت هشت اثر.ناصرخسرو.
-
هفت مدبر
لغتنامه دهخدا
هفت مدبر. [ هََ م ُ دَب ْ ب ِ ] (اِ مرکب ) سبعه ٔ سیاره است که آنها را در زندگی آدمی مؤثر میدانسته اند : ای هفت مدبر که در این پرده سراییدتا چند چو افتید دگرباره برآیید؟ناصرخسرو.
-
هفت آب
لغتنامه دهخدا
هفت آب . [ هََ] (اِ مرکب ) هفت دریا. (یادداشت مؤلف ) : نه به هفت آب که رنگش به صد آتش نرودآنچه با خرقه ٔ زاهد می انگوری کرد. حافظ.- هفت آب شستن ؛ کاملاً پاک کردن . بسیار خوب شستن : رو سینه را چون سینه ها هفت آب شوی از کینه هاآنگه شراب عشق را پیمانه...
-
هفت آتشکده
لغتنامه دهخدا
هفت آتشکده .[ هََ ت َ ک َ دَ / دِ ] (اِخ ) رجوع به هفت آذر شود.
-
هفت آینه
لغتنامه دهخدا
هفت آینه . [ هََ ی ِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) کنایه از هفت کوکب باشد که سبعه ٔ سیاره است . (آنندراج ) (برهان ).