کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هفت در هفت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
هفت در هفت
/haftdarhaft/
معنی
= هرهفت
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
هفت در هفت
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ. هَ) (اِمر.) نک . هر هفت .
-
هفت در هفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] haftdarhaft = هرهفت
-
واژههای مشابه
-
هفتتایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] ← گروه هفتتایی
-
هفتنوازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] ← هفتسرایی
-
هفتِ بیجار
لهجه و گویش تهرانی
ترشی 7سبزی، نعنا، مرزه، سوسن عنبر، ترخون، گشنیز، جعفری
-
واژههای همآوا
-
هفت درهفت
لغتنامه دهخدا
هفت درهفت . [ هََ دَ هََ ] (اِ مرکب ) به معنی هرهفت و آرایش زنان است که حنا و سرمه و وسمه و سرخی و سفیدآب و زرک و غالیه باشد در هفت جا که دست و پا و چشم و ابرو و هر دو جانب رو (که به عربی خدین گویند) و تمام رخسار که آن را سفیدآب مالند و هم زرک پاشند ...
-
جستوجو در متن
-
تسبیع
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) به هفت بخش در آوردن چیزی را، بر هفت رکن تقسیم کردن ، هفت جزء کردن چیزی را.
-
pistols
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تپانچه، هفت تیر، تپانچه در کردن
-
pistol
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تپانچه، هفت تیر، تپانچه در کردن
-
مسبع
لغتنامه دهخدا
مسبع. [ م ُ س َب ْ ب َ ] (ع ص ، اِ) نعت مفعولی از مصدر تسبیع. رجوع به تسبیع شود. || هفت بخش کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). به هفت بخش کرده . هفت شده . || چیزی که هفت پهلو داشته باشد. (غیاث ) (آنندراج ). نزد مهندسان سطحی را نامند که هفت ضلع متساوی آن ...
-
بازی شب
لغتنامه دهخدا
بازی شب . [ ش َ ] (اِ مرکب ) آتشبازی کردن . || بیرون آوردن صورتها، و این را هفت بازی گویند. (آنندراج ). هفت بازی است که در شب بازند چون آتشبازی و خمربازی و برآوردن صورتها و غیره . (هفت قلزم ). || خمر نوشیدن . (آنندراج ). || خمربازی . (هفت قلزم ).
-
شانی
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) = شیانی : درم ده هفت که در قدیم رایج بود.