کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هفتنوازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
گوش نوازی
لغتنامه دهخدا
گوش نوازی . [ ن َ ] (حامص مرکب ) عمل گوش نواز. حالت گوش نواز (آواز). رجوع به همین ترکیب ذیل گوش شود.
-
نُهنوازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] ← نُهسرایی
-
هشتنوازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] ← هشتسرایی
-
tutti
همهنوازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] بخشی از قطعۀ سازگانی که همۀ سازها با هم مینوازند
-
غریب نوازی
لغتنامه دهخدا
غریب نوازی . [ غ َ ن َ ] (حامص مرکب ) نوازش از مردمان درویش و بینوا. (ناظم الاطباء). عمل غریب نواز. ملاطفت و مهربانی در حق غریب و بینوا و درویش . غریب پروری . غریب دوستی . غریب پرستی : علی الخصوص در این عصر که تیمار بیماران و غریب نوازی و غمخوارگی هم...
-
پنجنوازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] ← پنجسرایی
-
سهنوازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] ← سهسرایی
-
ششنوازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] ← ششسرایی
-
بداهه نوازی
فرهنگ فارسی معین
( ~. نَ) (حامص .) ساختن آنی و فوری قطعات موسیقی .
-
جان نوازی
لغتنامه دهخدا
جان نوازی . [ جان ْ ن َ ] (حامص مرکب ) روح نوازی . روان پروری . عمل جان نواز : چو نام توام جان نوازی کندبمن دیو کی دست یازی کند؟ نظامی .چون آب ز روی جان نوازی با جمله ٔ رنگها بسازی . نظامی .لیلی بصبوح جان نوازی مجنون بسماع خرقه سازی . نظامی .نواها مخ...
-
درویش نوازی
لغتنامه دهخدا
درویش نوازی .[ دَرْ ن َ ] (حامص مرکب ) عمل درویش نواز. اکرام و انعام کردن و نواختن درویش را. درویش داری : به جوانمردی و درویش نوازی مشهوربه توانگردلی و نیک نهادی مشهود.سعدی .
-
دون نوازی
لغتنامه دهخدا
دون نوازی . [ ن َ ] (حامص مرکب ) صفت و چگونگی دون نواز. دون پروری . که به نوازش و پرورش افراد پست و دون بپردازد. (از یادداشت مؤلف ).- دون نوازی کردن ؛ به نوازش افراد دون پرداختن : دون نوازی مکن که می نشوددر صفا هیچ ذره ای خورشید. ابن یمین .و رجوع ب...
-
دوست نوازی
لغتنامه دهخدا
دوست نوازی . [ ن َ ] (حامص مرکب ) کیفیت و حالت دوست نواز. نواخت و مهربانی نسبت به دوستان . دوست پروری : بس کس که به مال تو کند دوست نوازی بس کس که به جاه تو کند دشمن مالی .سوزنی .و عادت دشمن سوزی و دوست نوازی آن مهر سپهر سرافرازی ... باقی و پایدار ما...
-
دستان نوازی
لغتنامه دهخدا
دستان نوازی . [ دَ ن َ ] (حامص مرکب ) عمل دستان نواز. نواختن آهنگ موسیقی . || نغمه خوانی . سرودخوانی . زمزمه سازی : معلم چون کند دستان نوازی کند کودک همیدون پای بازی .(ویس و رامین ).
-
رعیت نوازی
لغتنامه دهخدا
رعیت نوازی . [ رَ عی ی َ ن َ ] (حامص مرکب ) صفت و عمل رعیت نواز. رعیت دوستی . ملت دوستی . (یادداشت مؤلف ). نوازش و مهربانی به رعایا : از او گشت پیدا سخن گستری رعیت نوازی و دین پروری . فردوسی .رعیت نوازی و سرلشکری نه کاری است بازیچه و سرسری .سعدی .