کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هفته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
هفته
/hafte/
معنی
۱. مجموع روزهای شنبه، یکشنبه، دوشنبه، سهشنبه، چهارشنبه، پنجشنبه، و آدینه.
۲. هفت روز پیاپی که در تاریخی معین و هر ساله برای بزرگداشت مسئلهای خاص نامگذاری میشود و امور مربوط به آن مسئله در آن بررسی میشود.
۳. روز هفتم درگذشت کسی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
hebdomad, week
-
جستوجوی دقیق
-
هفته
لغتنامه دهخدا
هفته . [ هََ ت َ ] (اِخ ) نام قلعه ای محکم بوده است از بناهای شاپور ذوالاکتاف که محبس اعراب بوده و کسی را خاصه از عرب در آن راه نمیدادند. گویند آثار سور آن تا ششصد سال پیش دیده میشده است . (انجمن آرا).
-
هفته
لغتنامه دهخدا
هفته . [ هََ ت َ / ت ِ ] (اِ) واحدی از زمان که برابر با هفت شبانروز و یا 168 ساعت است . در ایران روز شنبه را آغاز و جمعه را پایان هفته میدانند : به یک هفته آن لشکر جنگجوی به روی اندر آورده بودند روی . فردوسی .به درگه یکی بزمگه ساختندیکی هفته با رود و...
-
هفته
لغتنامه دهخدا
هفته . [ هََ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش سربند شهرستان اراک دارای 1668تن سکنه . آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله ، بنشن ، انگور و میوه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
-
هفته
فرهنگ فارسی معین
(هَ تِ) (اِ.) مجموع هفت روز یعنی از صبح شنبه تا شب شنبة دیگر، هر چهار هفته یک ماه است .
-
هفته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) hafte ۱. مجموع روزهای شنبه، یکشنبه، دوشنبه، سهشنبه، چهارشنبه، پنجشنبه، و آدینه.۲. هفت روز پیاپی که در تاریخی معین و هر ساله برای بزرگداشت مسئلهای خاص نامگذاری میشود و امور مربوط به آن مسئله در آن بررسی میشود.۳. روز هفتم درگذشت کسی.
-
هفته
دیکشنری فارسی به عربی
اسبوع
-
هفته
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: hafda طاری: hafda طامه ای: hafda طرقی: hafta کشه ای: hafda نطنزی: hafda
-
واژههای مشابه
-
هفته به هفته
دیکشنری فارسی به عربی
اسبوعي
-
هفته گرفتن
لغتنامه دهخدا
هفته گرفتن . [ هََ ت َ/ ت ِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) ترتیب دادن مراسمی به مناسبت هفتمین شب درگذشت کسی . (از یادداشتهای مؤلف ).
-
هفته بازار
لغتنامه دهخدا
هفته بازار. [ هََ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) بازارهای موقت که هفته ای یک بار ترتیب دهند، مثل شنبه بازار، جمعه بازار، دوشنبه بازار. (از یادداشتهای مؤلف ).
-
هفته بیجار
لغتنامه دهخدا
هفته بیجار. [ هََ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) نوعی ترشی از سبزیهای گوناگون خردکرده . (یادداشتهای مؤلف ).
-
هفته خانک
لغتنامه دهخدا
هفته خانک . [ هََ ت ِ ن َ ] (اِخ ) دهی است از بخش فرمهین شهرستان اراک دارای 164تن سکنه . آب آن از قنات و چشمه و محصول عمده اش غله ،بنشن و میوه است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
-
ناف هفته
لغتنامه دهخدا
ناف هفته . [ ف ِهََ ت َ / ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از روزسه شنبه است که در وسط هفته واقع است . (برهان قاطع).روز سه شنبه . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : فردا که ناف هفته و روز سه شنبه است روزی که هست از شب قدری خجسته تر . انوری .روز می خوردن...
-
خداوند هفته
لغتنامه دهخدا
خداوند هفته . [ خ ُ وَ دِ هََ ت َ /ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اصطلاحی است نجومی و ابوریحان آنرا چنین آورده : فامّا خداوند هفته آن است کی آن روزهاء گذشته از وقت مولد بازبگیری و هفتگان فکنی و یاذداری کی جند بار اوفتاد و آن را از طالع اصل مولد بشمری...