کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هضم شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
digested
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هضم شده، هضم کردن، گواریدن، هضم شدن، خلاصه کردن و شدن
-
digest
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هضم، خلاصه، هضم کردن، گواریدن، هضم شدن، خلاصه کردن و شدن
-
digests
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هضم، خلاصه، هضم کردن، گواریدن، هضم شدن، خلاصه کردن و شدن
-
گواردن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم، مصدر متعدی) [پهلوی: gukārītan] ‹گواریدن› govārdan خوب هضم شدن؛ هضم شدن غذا در معده.
-
انهضام
فرهنگ فارسی معین
(اِ هِ) [ ع . ] (مص ل .) هضم شدن .
-
گواردن
فرهنگ فارسی معین
(گُ دَ) (مص ل .) هضم شدن .
-
تداخل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tadāxol ۱. درهم داخل شدن؛ در یکدیگر داخل شدن.۲. (پزشکی) [قدیمی] خوردن غذا بر روی غذای هضمنشده.
-
گواردن
لغتنامه دهخدا
گواردن . [ گ ُ دَ ] (مص ) گواریدن . لذیذ شدن . لذت دادن .گوارا بودن . گوارا گشتن . مهنا شدن . و رجوع به گواریدن شود. || گواریدن . هضم شدن . تحلیل رفتن .گذشتن . و رجوع به گواریدن شود. || هضم کردن . گذرانیدن . تحلیل بردن . و رجوع به گواریدن شود.
-
امتلا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: امتلاء] 'emtelā ۱. پر شدن؛ آکنده شدن؛ پُری.۲. پری و آکندگی معده به واسطۀ هضم نشدن غذا.
-
جفاسة
لغتنامه دهخدا
جفاسة. [ ج َ س َ ] (ع مص ) ناگوارد شدن . (منتهی الارب ). تخمه شدن . (المنجد). تحلیل نرفتن . هضم نشدن .
-
گواریدنی
لغتنامه دهخدا
گواریدنی . [ گ ُ دَ ] (ص لیاقت ) آنچه درخور گواریدن و هضم شدن باشد.
-
assimilation 1, magmatic assimilation, magmatic dissolution
گوارد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] یکی شدن بیگانهسنگها و اجزای شیمیایی آنها با تودهای از ماگما و هضم آنها در ماگما
-
گواریدن
فرهنگ فارسی معین
(گُ دَ) (مص ل .) 1 - خوب تحلیل رفتن ، نیک هضم شدن . 2 - خوشگوار بودن .
-
ذرابت
لغتنامه دهخدا
ذرابت . [ ذَ ب َ ] (ع مص ) ذَرابة. ذَرَب . ذُروبت . تیز شدن . || تباه شدن معده و هضم نشدن طعام در آن . || اصلاح گرفتن معده . (از اضداد است ). || ذرابت جرح ؛ درمان نپذیرفتن خستگی .
-
پوده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹پود، پده› [قدیمی] pude ۱. کهنه و پوسیده.۲. چوب پوسیده.〈 پوده کردن: [قدیمی] تخمه کردن؛ فاسد شدن غذا در معده که سبب سوء هضم میشود.