کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هضبه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
هضبه
/hazbe/
معنی
پشته؛ کوه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
هضبه
فرهنگ فارسی معین
(هَ بَ یا بِ) [ ع . هضبة ] (اِ.)1 - کوه . 2 - پشتة کم گ یاه . 3 - باران بزرگ قطره و پیوسته .
-
هضبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: هضَبَة، جمع: هِضاب و هَضَبات] [قدیمی] hazbe پشته؛ کوه.
-
واژههای مشابه
-
هضبة
لغتنامه دهخدا
هضبة. [هََ ب َ ] (ع اِ) پشته . کوه گسترده بر زمین . (منتهی الارب ). || کوه به یک سنگ سرشته . || کوه بلند و دراز و تنها و سرخ رنگ . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || باران بزرگ قطره ٔ پیوسته . (منتهی الارب ). باران . (اقرب الموارد). ج ، هضب [ هَِ ض...
-
هضبة
دیکشنری عربی به فارسی
فلا ت , زمين مسطح
-
واژههای همآوا
-
حزبه
لغتنامه دهخدا
حزبه . [ ح َ ب ِ ] (اِخ ) ده کوچکی از دهستان نهر هاشم بخش مرکزی شهرستان اهواز است در 8 هزارگزی باختر اهواز و یکهزارگزی راه اهواز به سوسنگرد.30 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
-
حِزْبَهُ
فرهنگ واژگان قرآن
حزبش
-
جستوجو در متن
-
هضاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ هضَبَه] [قدیمی] hezāb = هضبه
-
فلا ت
دیکشنری فارسی به عربی
هضبة
-
زمین مسطح
دیکشنری فارسی به عربی
حملة , هضبة
-
اهضاب
لغتنامه دهخدا
اهضاب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ هَضب و جج ِ هَضبَة. (از ناظم الاطباء). و رجوع به هضب و هضبة شود.
-
صلصل
لغتنامه دهخدا
صلصل . [ ص ُ ص ُ ] (اِخ ) آبی است در جوف هضبه ٔ حمراء. (معجم البلدان ).
-
هضب
لغتنامه دهخدا
هضب . [ هََ / هَِ ض َ ] (ع اِ) ج ِ هضبة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).