کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هشنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
هشنگ
/hašang/
معنی
۱. بیسروپا.
۲. مفلس.
۳. فرومایه.
۴. کنده و تنۀ درخت بریدهشده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
hobo
-
جستوجوی دقیق
-
هشنگ
لغتنامه دهخدا
هشنگ . [ هََ ش َ ] (ص ) مردم بی سروپا و مفلس . (برهان ). اصل درخت بی سروبن است ، و مأخذ فرهنگهای دیگر صحاح الفرس است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین از فرهنگ نظام ).
-
هشنگ
فرهنگ فارسی معین
(هَ شَ) (ص .) 1 - بی سر و پا. 2 - فرومایه ، مفلس .
-
هشنگ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] hašang ۱. بیسروپا.۲. مفلس.۳. فرومایه.۴. کنده و تنۀ درخت بریدهشده.
-
جستوجو در متن
-
jisheng
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هشنگ
-
مفلس
لغتنامه دهخدا
مفلس . [ م ُ ل ِ ] (ع ص ) محتاج . درویش . تهیدست . (از آنندراج ). کسی که فلس و پشیزی نداشته باشد. درویش . تنگدست . بی چیز. بینوا. (از ناظم الاطباء). آنکه وی را مالی باقی نمانده باشد. (از اقرب الموارد). نادار. ندار. بی پا. از پای برفته . آنکه هیچ ندار...