کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هشدار دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
whole-gale warning
هشدار تندباد کامل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] هشداری برای کاربری دریایی با باد با سرعت 48 تا 55 گره یا نیروی بوفورت 10
-
automatic warning system, AWS
سامانۀ هشدار خودکار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] سامانهای که در هنگام نزدیک شدن قطار به تقاطع و نقاط دارای محدودیت سرعت بهصورت دیداری و شنیداری به راننده هشدار میدهد
-
integrated alarm notification system, IANS
سامانۀ یکپارچۀ هشدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] سامانهای که پایش کلیۀ سامانههای تشخیص آتش و آتشنشانی را در ورودیهای ایستگاهها، خروجیهای اضطراری، اتاقهای تجهیزات خاص، اتاقهای پایش، و نیز در سامانههای تهویۀ اضطراری تونلها، بالابرها و پلهبرقی بر عهده دارد و همچنین، بر شرایط...
-
storm warning tower
برج هشدار توفان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] برجی عموماًً ساختهشده از فولاد برای نمایش نشانهای هشدار توفان
-
advanced warning cab signal
پیشهشدار اتاقک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] نوعی سامانۀ علامتدهی داخل اتاقک، در قطارهای پرسرعت، که گسترۀ اطلاعرسانی به راهبر را با نمایش علامتهای معمول کنار خط افزایش میدهد
-
traffic alert and collision-avoidance system, TCAS, traffic alert and collision avoidance
سامانۀ برخوردگریز و هشدار شدآمد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی، علوم نظامی] نوعی سامانه در هواگردها که با جمعآوری اطلاعات شدآمدی محیط اطراف، خطر برخوردهای بالقوه را به خدمه هشدار میدهد
-
جستوجو در متن
-
warned
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هشدار داد، هشدار دادن، متنبه کردن، اخطار کردن به، تذکر دادن، اگاه کردن، خبر دادن
-
warns
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هشدار می دهد، هشدار دادن، متنبه کردن، اخطار کردن به، تذکر دادن، اگاه کردن، خبر دادن
-
اخطار دادن
فرهنگ واژههای سره
هشدار دادن، آگاهانیدن
-
warnish
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هشدار دادن
-
sirenize
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هشدار دادن
-
آلار،آلا
لهجه و گویش تهرانی
شیطنت و خرابکاری ،شر به پا کردن/هوشیار کردن.:آلار ساختن،()درست کردن،()به پا کردن.آلا دادن=هشدار دادن
-
dystopian scenario
فرانامۀ ویرانشهری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آیندهپژوهی و آیندهنگری] توصیف یا تصویری هولناک از آینده برای هشدار دادن به مخاطب
-
اعلام
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص م .)آگاه کردن ، هشدار دادن . 2 - (اِمص .) آگاهی .
-
خبردار گفتن
لغتنامه دهخدا
خبردار گفتن . [ خ َ ب َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) بردابرد گفتن . || هشدار دادن .