کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هشت هیکل رضوان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
هشت بهشت
لغتنامه دهخدا
هشت بهشت . [ هََ ب ِ هَِ ] (اِخ ) عمارتی است در شهر اصفهان نزدیک کاخ چهل ستون ، به شکل هشت ضلعی . مرکب از تالار بزرگی است که در وسط قرار گرفته و دارای چهار طاق و چهار قسمت بنا می باشد.
-
هشت بهشت
لغتنامه دهخدا
هشت بهشت . [ هََب ِ هَِ ] (اِخ ) هشت خلد. هشت بستان . هشت باغ . (از یادداشتهای مؤلف ). یکی خلد، دوم دارالسلام ، سوم دارالقرار، چهارم جنت عدن ، پنجم جنت المأوی ، ششم جنت النعیم ، هفتم علیین ، هشتم فردوس . (غیاث اللغات ) : هفت فلک با گهرت حقه ای هشت ...
-
هشت پر
لغتنامه دهخدا
هشت پر. [ هََ پ َ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکزی شهرستان طوالش که در 74 هزارگزی بندرانزلی و سر راه آستارا به بندرانزلی قرار دارد. قصبه ای جدیدالاحداث است که در حدود 300 باب دکان و ادارات مختلف دارد. سکنه ٔ آن در حدود دوهزار تن است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ...
-
هشت در
لغتنامه دهخدا
هشت در. [ هََ دَ ] (ص مرکب ) هر جایی یا بنایی که دارای هشت در باشد : وآن هشت تا بربط نگر جان را بهشت هشت درهر تار او طوبی شمر صد میوه هر تا ریخته .خاقانی .
-
هشت دهان
لغتنامه دهخدا
هشت دهان . [ هََ دَ ] (اِ مرکب ) چوب عود. (ناظم الاطباء). عود هندی . (بحر الجواهر). در بعضی فرهنگها به معنی گل خیری آورده ، و در اختیارات بدیعی گفته : عود هندی است . (انجمن آرا). خطمی . (ترجمه ٔ صیدنه ). نوعی از عود هندی است ، جهت نقرس نافع است . (فه...
-
هشت ساله
لغتنامه دهخدا
هشت ساله . [ هََ ل َ / ل ِ ] (ص نسبی ) آنکه هشت سال عمر کرده باشد. (ناظم الاطباء).
-
هشت سو
لغتنامه دهخدا
هشت سو. [ هََ ] (ص مرکب ) هر آنچه دارای هشت گوشه باشد. (ناظم الاطباء).
-
هشت صفات
لغتنامه دهخدا
هشت صفات . [ هََ ص ِ ] (اِ مرکب ) معرفت اﷲ، و علم ، و شکر در همه حال ، و رضا به قسمت ازلی ، و صبر بر بلا و قلت رزق ، و تعظیم امر خداوند، و شفقت بر خلق خداوند، و عفت . (از غیاث اللغات ).
-
هشت ضلعی
لغتنامه دهخدا
هشت ضلعی . [ هََ ض ِ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) هشت بر. سطحی که هشت ضلع متساوی یا غیرمتساوی دارد. رجوع به هشت بر شود.
-
هشت طبع
لغتنامه دهخدا
هشت طبع. [ هََ طَ ] (اِ مرکب ) گویند طباع هشت باشد: حار، بارد، رَطْب ، یابس ، حار رطب ، حار یابس ، بارد رطب ، بارد یابس : هم با عدم پیاده فرورو به هشت طبعهم با قدم سوار برون ران به هفت خوان .خاقانی .
-
هشت کند
لغتنامه دهخدا
هشت کند. [ ] (اِ) به هندی لوف است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
هشت گرد
لغتنامه دهخدا
هشت گرد. [ هََ گ ِ ] (اِخ ) هشتجرد. رجوع به هشت جرد شود.
-
هشت گنج
لغتنامه دهخدا
هشت گنج . [ هََ گ َ ] (اِخ ) نام گنج های هشتگانه ٔ خسرو پرویز است که گنج عروس ، گنج بادآورد، دیبه خسروی ، گنج افراسیاب ، گنج سوخته ، گنج خضرا، گنج شادآورد و گنج بار باشد. (برهان ). علاوه بر آن گنج شایگان بوده است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به هر یک از ...
-
هشت گوشه
لغتنامه دهخدا
هشت گوشه . [ هََ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب )مثمن و آنچه دارای هشت گوشه باشد. (ناظم الاطباء).
-
هشت گیر
لغتنامه دهخدا
هشت گیر. [ هَِ ] (اِمص مرکب ) (از: هشت ، مرخم هشتن + گیر، ریشه ٔ فعل گرفتن ) در اصطلاح بنایان این است که ردیفی را برجسته و ردیفی را فرورفته چینند تا دیواری دیگر چون بدان متصل گردد، نیک پیوندد. (یادداشت به خط مؤلف ).