کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هشتوجهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
octahedron
هشتوجهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی، فیزیک] [زمینشناسی] دیسۀ بلوری مکعبی هشتوجهی که هریک از وجوه آن مثلث متساویالاضلاع است [فیزیک] جسمی فضایی که از دو هرم با قاعدۀ مربعی مشترک ساخته میشود
-
واژههای مشابه
-
هشت وجهی
دیکشنری فارسی به عربی
مثمن
-
وَجْهِيَ
فرهنگ واژگان قرآن
چهره ام -رویم - صورتم (وجه هر چيزي به معناي ناحيهاي از آن چيز است که با آن با غير روبرو ميشود و ارتباطي با آن دارد ، همچنان که وجه هر جسمي سطح بيرون آن است ، و وجه انسان نيم پيشين سر و صورتش ميباشد ، يعني آن طرفي که با آن با مردم روبرو ميشود ، و وجه ...
-
trisoctahedron
سههشتوجهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] یک دیسۀ بلوری مکعبی با بیستوچهار وجه که هریک از وجوه آن یک مثلث متساویالساقین است متـ . سههشتوجهی سهگوشهای، سههشت وجهی سهگوش trigonal trisoctahedron
-
سههشتوجهی چهارگوش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ← ذوزنقهوجهی
-
hexoctahedron
ششهشتوجهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] دیسۀ بلوری مکعبی با چهلوهشت وجه مثلثی همسان که هریک از آنها سه محور بلوری را در فواصل مختلف قطع میکند
-
hexoctahedral class
ردۀ ششهشتوجهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ردۀ بلوری در سامانۀ مکعبی با تقارن 2/0m و -3 4/0m
-
هشت
لغتنامه دهخدا
هشت . [ هََ ] (اِ) نام روز چهارم از خمسه ٔ مسترقه . (ناظم الاطباء).
-
هشت
لغتنامه دهخدا
هشت . [ هََ ] (عدد، ص ، اِ) توصیفی عددی ، دو مرتبه چهار. (ناظم الاطباء). نماینده ٔ آن در ارقام هندسی شکل زاویه ای است که رأس آن در بالاقرار گیرد. در حساب جُمَّل نشانه ٔ آن حرف «ح » است .- دوهشت ؛ شانزده . هشت به علاوه ٔ هشت : چو شیروی را سال شد برد...
-
هشت
لغتنامه دهخدا
هشت . [ هَِ ] (اِ صوت ) صفیر و صدایی که از دو لب خارج می کنند. (ناظم الاطباء). رجوع به هشپلک شود.
-
هشت
فرهنگ فارسی معین
(هَ) [ په . ] (اِ.) عدد اصلی بین هفت و نه (8). ؛ ~ کسی گرو نه بودن کنایه از: درآمد کم و هزینة زیاد داشتن .
-
هشت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: hašt] (ریاضی) hašt بعد از هفت؛ عدد «۸».
-
هشت
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: haš(t) طاری: haš(t) طامه ای: heš(t) طرقی: haš(t) کشه ای: haš(t) نطنزی: haš(t)
-
tetragonal trisoctahedron
سههشتوجهی چهارگوشهای، سههشتوجهی چهارگوش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ← ذوزنقهوجهی