کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پس هشتن
لهجه و گویش تهرانی
پس انداز کردن
-
پا به سن هِشتن
لهجه و گویش بختیاری
pâ-be-sen heštan پا به سن گذاشتن، روى به پیرى گذاشتن، پیر شدن.
-
شاخِ هَجُمت هِشتن
لهجه و گویش بختیاری
šâx-e hajomat heštan 1. نهادن شاخ حجامت (براى گرفتن خون)؛ 2. (کنایى) کسى را به دروغ بزرگ کردن و از او بهره بردن.
-
واژههای همآوا
-
حشتن
لغتنامه دهخدا
حشتن . [ ح ُ ت َ ] (اِخ ) نامی از نامهای باستانی در ایران . (یادداشت مؤلف ).
-
حشتن
لغتنامه دهخدا
حشتن . [ ح ُ ت ُ ] (اِخ )نام جد پدر یعقوب بن اسحاق بن محمدبن حشتن خراسانی .
-
هِشتن
لهجه و گویش بختیاری
heštan 1. اجازه دادن؛ 2. رها کردن hešti raft>:اجازه دادى رفت> ؛ 3. نهادن، گذاشتن kojâ hešti>:کجا نهادى؟> .
-
جستوجو در متن
-
هشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] hešidan = هشتن
-
بهشتن
لغتنامه دهخدا
بهشتن . [ ب ِ هَِ ت َ ] (مص ) فروگذاشتن . رها کردن . از دست دادن . هشتن . رجوع به هشتن .
-
اجازه دادن
فرهنگ واژههای سره
هشتن، باردادن، پروانه دادن، گذاشتن
-
هل
لغتنامه دهخدا
هل . [ هَِ ] (فعل امر) رجوع به هلیدن و هشتن شود.
-
ناهشتن
لغتنامه دهخدا
ناهشتن . [هَِ ت َ ] (مص منفی ) نگذاشتن . ننهادن . مقابل هشتن .
-
طلاق گفتن
لغتنامه دهخدا
طلاق گفتن . [ طَ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) طلاق دادن . هشتن زن .
-
جا دادن
لغتنامه دهخدا
جا دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) نهادن چیزی را در جائی . هشتن . مقام دادن . وضع کردن . نصب کردن . منصوب کردن .
-
هشیدن
لغتنامه دهخدا
هشیدن . [ هَِ دَ ] (مص ) هشتن . هلیدن . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). گذاشتن . || فروگذاشتن و رها کردن . || آویختن . (برهان ).