کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هستی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
هستی
/hasti/
معنی
۱. [مقابلِ نیستی] وجود.
۲. زندگی.
۳. [مجاز] دارایی؛ سرمایه.
۴. [مجاز] جهان.
۵. [قدیمی، مجاز] خودبینی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بود، زندگی، کاینات، وجود
۲. ثروت، دولت، مال، مکنت، نوا، ≠ نیستی
دیکشنری
all, being, entity, existence, subsistence
-
جستوجوی دقیق
-
هستی
فرهنگ نامها
(تلفظ: hasti) وجود در مقابل نیستی ؛ زندگی ، زندگانی ؛ (به مجاز) همه دارایی . مایملک ؛ (به مجاز) جهان ، عالم وجود .
-
هستی
واژگان مترادف و متضاد
۱. بود، زندگی، کاینات، وجود ۲. ثروت، دولت، مال، مکنت، نوا، ≠ نیستی
-
هستی
لغتنامه دهخدا
هستی . [ هََ ] (حامص ، اِ) وجود. بودن . بود. حیات . زندگی . (یادداشت به خط مؤلف ) : خداوند هستی و هم راستی نخواهد ز تو کژّی و کاستی . فردوسی .از اوی است پیدا مکان و زمان پی مور بر هستی او نشان . فردوسی .به هستی ّ یزدان گوایی دهندروان تو را آشنایی ده...
-
هستی
فرهنگ فارسی معین
(هَ) (حامص .) 1 - وجود. 2 - دارایی ، ثروت .
-
هستی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) hasti ۱. [مقابلِ نیستی] وجود.۲. زندگی.۳. [مجاز] دارایی؛ سرمایه.۴. [مجاز] جهان.۵. [قدیمی، مجاز] خودبینی.
-
هستی
دیکشنری فارسی به عربی
ان يکون , جوهر , حقيقة , موضوعية , وجود
-
واژههای مشابه
-
هستی آزاد
لغتنامه دهخدا
هستی آزاد. [ هََ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) وجود مطلق . (آنندراج ). رجوع به هستی شود.
-
هستی جاودانه
لغتنامه دهخدا
هستی جاودانه . [ هََ ی ِ وِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مقابل هستی دوروزه و هستی موهوم و هستی ناقص که کنایه از حیات چندروزه است . (آنندراج ). رجوع به هستی شود.
-
هستی صرف
لغتنامه دهخدا
هستی صرف . [ هََ ی ِ ص ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) وجود مطلق . (ناظم الاطباء). رجوع به هستی آزاد شود.
-
هستی ناکس
لغتنامه دهخدا
هستی ناکس . [ هََ ی ِ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عمر فانی و ناپایدار و کوتاه . (ناظم الاطباء).
-
هستی بخش
لغتنامه دهخدا
هستی بخش . [ هََ ب َ ] (نف مرکب ) زندگی بخش . آنکه به دیگری آثار هستی دهد : ذات نایافته ازهستی ، بخش کی تواند که شود هستی بخش ؟جامی .
-
هستی دوروزه
لغتنامه دهخدا
هستی دوروزه . [ هََ ی ِ دُ زَ / زِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زندگانی ناپایدار و فانی . (ناظم الاطباء).
-
هستی فروش
لغتنامه دهخدا
هستی فروش . [ هََ ف ُ ] (نف مرکب ) کنایه از کسی که بر خود اثبات هستی کند و درواقع چنان نباشد. (آنندراج ). آنکه اعتماد می کند بر درازی عمر و بر بقا. (ناظم الاطباء).
-
هستی لیوس
لغتنامه دهخدا
هستی لیوس . [ هَُ ] (اِخ ) سومین پادشاه روم که زندگی او را از 671 تا 640 ق . م . نوشته اند. وی دو بار با مردم آلبا جنگید. درباره ٔ مرگ او نوشته اند که چون در تقدیم قربانی برای خدای خدایان مرتکب خطایی شد ژوپیتر بر او خشم گرفت و خرمن عمرش را با آتش صاع...