کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
هستهدوست 2 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
core 3
هسته 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ژئوفیزیک، نجوم] [ژئوفیزیک] بخش مرکزی زمین [نجوم] بخش مرکزی ستاره یا سیاره یا هر جِرم آسمانی مانند آن
-
mixed nucleus
هستۀ آمیخته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] هستۀ میعان اَبر، متشکل از مواد نمگیر محلول و غیرمحلول و احتمالاً ترشونده
-
iron core
هستۀ آهنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] مادهای مغناطیسی که برای تقویت میدان مغناطیسی در پیچه قرار میگیرد و بهصورت آهن یکپارچه یا لایهلایه است
-
cloud nucleus
هستۀ اَبر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ذراتی در جوّ که مرکز تشکیل قطرک یا ذرۀ یخ هستند
-
giant nucleus
هستۀ اَبَردرشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ذرات جامد معلق در جوّ با شعاع بزرگتر از یک میکرون
-
freezing nucleus
هستۀ انجماد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] هر ذرۀ غوطهور در آب اَبَرسرد که موجب آغازش رشد یخبلور میشود
-
nuclear
هستهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] مربوط به هسته
-
contact nucleus
هستۀ تماسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] نوعی ذرۀ هواویز که ممکن است براثر تماس با سطح قطرۀ آب اَبَرسرد، هستۀ یخ را تشکیل دهد
-
nucleosome
هستهتن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] دانههای تسبیحیشکل تشکیلدهندۀ فامتن که از پروتئینهای هستهای و دِنا تشکیل شده است
-
hurricane core
هستۀ توفند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] دورترین منطقۀ چرخند حارّهای، دربرگیرندۀ چشم و چشم دیواره
-
bubble nucleus
هستۀ حباب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] مرکز پیدایش حباب هوا در هنگام یخ زدن آب دریاچه یا تشکیل تگرگدانه یا تشکیل حباب بخار در هنگام جوشیدن آب
-
headed
هستهدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ویژگی گروه یا واژۀ مرکبی که دارای هسته است
-
headedness
هستهداری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] وضعیتی که در آن گروه یا واژۀ مرکب هسته دارد
-
sea-salt nucleus
هستۀ دریانمکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] هستۀ میعان با نمگیری زیاد حاصل از خشکیدن جزئی یا کلی ذرات افشانۀ دریایی یا قطرکهای آب دریا براثر ترکیدن حبابهای آزادشده در سطح دریا
-
nucleophilicity
هستهدوستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] قدرت نسبی یک واکنشگر هستهدوست